اقتصاد خرد و کلان چیست

اقتصاد خرد و کلان

تعریف علم اقتصاد

  • اقتصاد خرد و کلان چیست ا بتدا با تعریف علم اقتصاد شروع می کنیم شاخه‌ای از علوم اجتماعی است که به تحلیل تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات می‌پردازد.
تاریخچه علم اقتصاد
  • تا قبل از قرن 17 ميلادي تمام بحث هاي اجتماعي ازجمله
  • اقتصاد از ديدگاه اخلاق بررسي مي شد
  • افلاطون: ثروت و فضيلت به دو كفه ترازو مي مانند كه هرگاه يك كفه سنگين تر شود، پايين مي آيد و ديگري بالا خواهد رفت.
  • در مورد اقتصاد هم ، اندیشمندان اقتصادی معتقد بودند که فعالیت های انسان در تولید ، توزیع و مصرف تابع قوانین طبیعی است که باید آنها را شناخت تا آنکه بتوان روابط علمی بین پدیده های اقتصادی را تبین کنند انسان با توجه به تمایلی که به ارضای نیاز های خود دارد ، سعی می کند که با صرف حداقل تلاش یا هزینه ، حداکثر نتیجه را به دست آورد ، این راه و روش ، اصل اقتصاد نامیده شده
  • ارسطو : علم اقتصاد یعنی مدیریت خانه
  • آدام اسمیت : اقتصاد ، علم بررسی ماهیت و علل ثروت ملل است
  • آلفرد مارشال : اقتصاد ،عبارت است از مطالعه بشر در زندگیشغلی و حرفه ای
  • علم اقتصاد علم تخصیص بهینه منابع کمیاب است
تقسیم بندی علم اقتصاد
اقتصادخرد
اقتصاد خرد و کلان
اقتصاد خرد

 

شاخه‌ای از علم اقتصاد است که به مطالعه منحصر به فرد اقتصاد، تجزیه و تحلیل بازار، رفتار مصرف‌کنندگان و خانوارها و بنگاه‌ها می‌پردازد و اساس آن مدل‌های ریاضی است. در اقتصاد خرد چگونگی رفتار انسان‌ها و انتخاب‌هایشان را در سطح واحدهای خرد یا کوچک اقتصادی مانند یک فرد، یک بنگاه، یک صنعت یا بازار یک کالای خاص بررسی می‌کند

و به چگونگی تعامل بین خریداران و مصرف‌کنندگان و عوامل مؤثر در انتخاب خریداران می‌پردازد. اقتصاد خرد به‌خصوص به الگوی عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات و همچنین تعیین قیمت خروجی در بازارهای خاص توجه دارد و معمولاً در بازارهایی که در آن کالاها در حال خرید و فروش هستند کاربرد دارد.

تفاوت بین اقتصاد خرد و کلان

علم اقتصاد به دو بخش اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم می‌شود. اقتصاد کلان به مطالعه رفتار اقتصاد به عنوان یک صنعت کامل می‌پردازد و فقط در شرکت‌های خاص مورد برسی قرار نمی‌دهد. این نگاه به پدیده‌های اقتصادی گسترده‌ای مانند تولید ناخالص ملی، تورم، بیکاری، و سطوح قیمت‌ها می‌پردازد.

 

اقتصاد خرد نگاهی متمرکز در تئوری‌های اساسی عرضه و تقاضا دارد: این که چه مقدار از چیزی را برای تولید و چه مقدار را برای هزینه در نظر بگیریم. در حالی که این دو شاخه اقتصاد به نظر می‌رسد از هم متفاوت باشند اما کاملاً به هم وابسته و مکمل یکدیگرند  و بسیاری از مسایل اقتصادی تداخلی از این دو مطالعه هستند. به‌عنوان مثال با افزایش نرخ تورم قیمت مواد اولیه افزایش می‌یابد و این به نوبهٔ خود در قیمت نهایی کالاها تأثیرگذار است.

اهداف اقتصاد خرد

یکی از اهداف اقتصاد خرد بررسی بازار و برقرار کردن یک رابطهٔ نسبی پولی بین کالاها و خدمات است. همچنین به بررسی موارد شكست بازار (مواردی كه بازار قادر به تولید نتیجهٔ مطلوب و درخور نبوده) می‌پردازد و تئوری‌هایی را برای داشتن یک بازار رقابتی شرح می‌دهد.

 

در نظریه عرضه و تقاضا معمولاً فرض بر این قرار داده می‌شود که فضا کاملاً رقابتی است. این بدین معناست که خریداران و فروشندگان بسیاری در بازار وجود دارند و هیچ کدام از آنها نمی‌توانند بر قیمت‌ها تأثیر بگذارند. درمعادلات زندگی واقعی این فرض با مشکل مواجه است زیرا بسیاری از خریداران و فروشندگان این توانایی را دارند که بر قیمت‌ها تأثیرگذار باشند. در خصوص نظریهٔ عرضه و تقاضا در اغلب موارد تجزیه و تحلیل پیچیده‌ای نیاز است تا بتوان یک مدل عرضه و تقاضا ارائه داد.

زمینه‌های مهم در علم اقتصاد خرد

اقتصاد خرد خود به سه بخش تقسیم می شود: برقراری تعادل عمومی، انتخاب تحت عدم اطمینان، تئوری بازیها و در نظر گرفتن کشش عرضه و تقاضا درون سیستم بازار.

اقتصاد کلان چيست؟

اقتصاد خرد و کلان
اقتصاد کلان

 

‌ در اقتصاد کلان(‌‌Macroeconomics) روابط اقتصادي متغيرهايي مانند توليد، مصرف، پس‌انداز، سرمايه‌گذاري، درآمد، رشد اقتصادي، تورم و مانند اينها مورد بررسي و مطالعه قرار مي‌گيرد. به عبارت ديگر: اقتصاد کلان، بررسي وضع اقتصادي در سطح کل است

و برخلاف اقتصاد خرد که به بررسي قيمت‌ها، مقدار خريد، فروش، هزينه، درآمد و غيره در سطح بنگاه ها و بازارهاي فردي مي‌پردازد، اقتصاد کلان مجموعه نظريه‌هايي است که پديده‌هاي اقتصادي را در سطح مقادير جمعي تجزيه و تحليل مي‌کند

و مجموع رفتارها و واکنشهاي اقتصادي و نيز دورانهاي بازرگاني و تغييرات ايجادشده در بازارهاي کالاها و خدمات، کار، سرمايه و پول را مورد مطالعه قرار مي‌دهد. دامنه اقتصاد کلان بسيار گسترده و مشتمل بر نظريه‌هاي سرمايه‌گذاري،  توليد، درآمد، اشتغال، بيکاري، تورم، مصرف، سطح عمومي قيمت‌ها، نظريه‌هاي پولي و نرخهاي بهره، سود، هزينه‌ها و بدهيهاي دولت، کسري بودجه، تجارت خارجي و به‌طورکلي شامل مجموعه سياست‌هاي مالي و پولي و رشد اقتصادي و حتي پيش بيني تغيير آنها در آينده است. ‌

 سوالات و موضوعات مطرح در اقتصاد کلان‌

‌ همان گونه که گفته شد، موضوعات و مفاهيم و سوالات فراواني را مي‌توان يافت که در قالب اقتصاد کلان قابل طرح و بحث هستند، اما به نظر مي‌رسد مهمترين موارد بدين‌قرارند:‌

1‌- چه عواملي در تعيين ميزان توليد و اشتغال در جامعه موثرند و موجب نوسان آنها مي‌شوند؟‌

2‌- چه عواملي در تعيين سطح عمومي قيمت‌ها موثرند و موجب نوسان آنها مي‌شوند؟ تورم و رکود چگونه بوجود مي‌آيند؟‌

3‌- چه عواملي در تعيين ميزان متوسط نرخ دستمزد در جامعه موثرند؟‌

4‌- چگونه مي‌توان آثار مصرف، سرمايه‌گذاري، مخارج دولت و تجارت بين‌الملل بر سطح کلي توليد و اشتغال و قيمت‌هاي داخلي و رشد اقتصادي را مورد بررسي قرار داد؟

5‌- چه عواملي و چگونه کل توليد جامعه را بين مصرف و پس‌انداز تقسيم مي‌کنند و اين امر برتوليد، اشتغال و قيمت‌ها چه آثاري بر جاي مي‌گذارند؟‌

6‌- چه عواملي موجب رشد مداوم در بخشهاي مختلف اقتصادي مي‌شوند؟

‌ يادآور مي‌شود که در سطح کلان متغيرهاي اقتصادي مانند مصرف، توليد، سرمايه‌گذاري، پس‌انداز، هزينه‌هاي دولتي و درآمد، همگي در سطح کلي مورد بررسي قرار مي‌گيرند.

هدف های مهم اقتصاد کلان‌
اقتصاد خرد و کلان
هدف اقتصاد کلان

هدفهاي اقتصاد کلان در گذشته و امروز گرچه تفاوتهاي عمده‌اي را به ويژه از نظر سياست‌گذاري‌ها و دخالت دولتها در امور اقتصادي داشته است، اما کليت آنها در جامعه تغيير چنداني نکرده است. مهمترين هدفهاي اقتصاد کلان دستيابي و يا نزديک شدن به موارد زير است: ‌

1‌- اشتغال کامل: وضعيتي که در آن بيکاري غير ارادي (نوعا در مورد نيروي انساني) وجود نداشته باشد و يا در حداقل ممکن و قابل قبول باشد.‌

2- ثبات قيمت‌ها: يعني سياست‌گذاران اقتصادي با سياست‌گذاريها و تصميم‌هاي خود سعي کنند با اقدامات مناسب طوري عمل کنند که قيمت‌ها (قيمت کالاها، خدمات، عوامل توليد و غيره) نوسانات زيادي نداشته باشند.‌

3‌- توزيع عادلانه درآمد در جامعه: دسترسي همه آحاد جامعه به امکانات با تبعيض و تمايز نباشد، به‌طوري که شکافهاي موجود بين دهکهاي درآمدي جمعيت کشور کم شود و يا حداقل، زيادتر نشود.‌

4‌- رشد و توسعه اقتصادي مداوم: که همان هدف‌غايي مادي و معنوي همه اقتصادهاي دنياست.‌

رشد اقتصادي چيست؟

هنگامي که درباره نرخ رشد اقتصادي به عنوان عامل اصلي افزايش سطح زندگي در بلندمدت صحبت مي‌کنيم، در واقع به اين پرسش مهم پاسخ مي‌دهيم که: تغيير مثبت محصول ناخالص ملي واقعي چگونه بايد حاصل شود؟

در نظريه‌هاي رشد، روابط متقابل ميان عرضه عوامل، پس‌انداز و سرمايه در فرايند رشد به‌صورت الگو بيان مي‌شود. در واقع در تابع توليد، آنچه موجب رشد اقتصادي مي‌شود، رشد مجموعه نيروي کار، رشد سرمايه و بهبود کارايي‌ها يا دانش فني هستند که خود را در قالب بهره‌وري عوامل نشان مي‌دهند.

هرکدام از اين منابع سهمي در رشد دارند، اما از آنجا که سهم نيروي کار تقريبا ثابت است و دانش فني نيز در کوتاه مدت تغيير چنداني ندارد، ازجمله مهمترين منابع براي رشد اقتصادي، رشد سرمايه است که در تعيين آن، پس‌انداز نقش بسيار مهمي ايفا مي‌کند و پس‌انداز هم به درآمد بستگي دارد

که خود به سرمايه وابسته است، لذا اگرچه با فرايندي وابسته به هم روبرو هستيم؛ اما نرخ پس‌انداز در يک سيستم اقتصادي متعادل تعيين کننده ميزان کالاهاي سرمايه‌اي ( و سطح توليد ) است. هرچقدر نرخ پس‌انداز بالاتر رود، امکان افزايش ميزان کالاهاي سرمايه‌اي و سطح توليد فراهم‌تر خواهد شد. افزايش نرخ پس‌انداز تا رسيدن نظام اقتصادي به وضع پايدار جديد، رشد اقتصادي را بالا مي‌برد. ‌

 عوامل‌موثر در کاهش رشداقتصادي‌کدامند

‌ مجموعه عوامل موثر در کاهش رشد اقتصادي عبارتند از: عدم ثبات قيمت‌ها، انحراف منابع از توليد، افزايش هزينه‌هاي مبادله و تجاري، کاهش آزادي اقتصادي، وجود موانع مختلف در جريان سرمايه‌گذاري خارجي و کاهش آن، تسلط دولت بر موسسات مالي و دخالت در جريان اعتبارات و غيره. از طرف ديگر، معمولا رشد اقتصادي بيکاري را تحت تاثير قرار مي‌دهد؛

به همين دليل در بررسي‌هاي اقتصادي، رشد و بيکاري را با يکديگر مورد مطالعه قرار مي‌دهند. يعني به منظور ارزيابي وضعيت ‌اقتصادي، توجه خاصي نسبت به رشد اقتصادي و بيکاري مبذول مي‌شود. رشد مثبت و پايدار نشانگر توان بالا و سلامت اقتصاد است اما افزايش بيکاري و نوسانات زياد رشد، نشانگر ضعف اقتصاد مي‌باشد. با افزايش توليد ناخالص ملي(‌‌GNP) از بيکاري کاسته مي‌شود و بالعکس. در اين مورد توجه

قانون اوکان

رابطه معکوسي بين بيکاري و توليد ناخالص ملي وجود دارد؛ با افزايش نرخ بيکاري، توليد ناخالص ملي حقيقي کاهش مي‌يابد.‌

از مطالب بالا مي‌توان در تعريف اقتصاد کلان بهره گرفت تا در عبارتي موجز به فوايد آن نيز پي ببريم. اقتصاد کلان عبارت از مطالعه و تجزيه و تحليل پديده‌ها و بررسي روابط بين متغيرهاي کلي اقتصادي به منظور پيش‌بيني و اتخاذ سياستهاي مناسب براي آينده و نيز اصلاح سياست ها و تصميمات کلان اقتصادي گذشته يک کشور است.

پس با شناخت و کاربرد اقتصاد کلان انتظار داريم از يک طرف پيش‌بيني‌هاي لازم و مناسبي براي اقتصاد کشور صورت گيرد و از سوي ديگر، سياست‌هاي اقتصادي گذشته به‌طور مداوم مورد بازنگري قرار گيرند تا وضعيت متغيرهاي کلي اقتصادي بهبود پيدا کنند، رشد اقتصادي تحقق يابد و بيکاري و تورم مهارشوند.‌

 بازيگران عرصه اقتصاد کلان و پديدآورندگان بازارها

‌ به‌طورکلي مفاهيم مربوط به چرخه اقتصادي (درآمد و توليد)، مفهوم درآمدملي، توليدملي و غيره را در قالب مفاهيم کلي زير مي‌توان بيان نمود: آنچه در اقتصاد کلان مورد مطالعه و بررسي واقع مي‌شود مجموعه روابطي است که بين عوامل موثر در اقتصاد شکل مي‌گيرد.

در اين عرصه خانوارها ( با مصارف و پس‌اندازها )، بنگاهها ( با سرمايه‌گذاري و توليد)، دولت (با هزينه‌ها و مالياتها) و مجموعه بازارهاي کالاها و خدمات يا بازارهاي مالي و سرمايه که در داخل و خارج از کشور شکل مي‌گيرند، اقتصاد کلان يک جامعه را تحت تاثير قرار مي‌دهند.

چرخه يا جريان اقتصادي مجموعه فعل و انفعال‌ها و فعاليتهايي هستند که بين مجموعه عوامل ( نهاد‌هاي ) اقتصادي در سطح ملي ( خانوارها و بنگاهها ) جريان پيدا مي‌کنند و منجر به اشتغال،  توليد و درآمد مي‌شوند. دولت به عنوان يک نهاد قانوني متناسب با سطح رشد فرهنگي، اجتماعي و سياسي هرجامعه، در امور اقتصادي مداخله مي‌کند که چگونگي تاثيرگذاري و نقش آن در اقتصاد در قالب چرخه اقتصادي، متعاقبا مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.‌

توضيح متغيرها و مفاهيم اصلي حساب هاي ملي و کلان اقتصادي‌
اقتصاد خرد و کلان
رشد اقتصادی
درآمد ملي(‌‌NI)‌

‌ درآمد ملي عبارت است از: مجموع عايديها و درآمدهاي حاصل از عوامل توليد که به منظور توليد کالاها و خدمات در يک اقتصاد ملي در يک دوره مالي (مثلا يک سال) به کار گرفته مي‌شوند (مانند حقوق و دستمزد نيروي انساني، اجاره زمين و ساختمان، سود سرو بهره، حقوق مالکيت و مانند آن). در واقع درآمد ملي در يک جامعه کل دريافت‌هاي عوامل توليدند که در سطح ملي بايد معادل ارزش کالاها و خدمات توليد و مبادله شده توسط بنگاه‌ها باشند.‌

حسابداري ملي:

دانشجويان درس اقتصاد کلان در مباحث اقتصادي حسابداري ملي با مفاهيم توليد ناخالص ملي، توليد خالص ملي و توليد ناخالص داخلي و نيز محاسبه شاخص‌هاي مختلف آشنا مي‌شوند.‌

توليد يا محصول ناخالص ملي ‌

توليد (يا محصول) ناخالص ملي عبارت است از: مجموعه ارزش تمامي کالاها و خدمات نهايي توليد شده در يک دوره معين مالي (مثلا يک‌سال).کلمه نهايي از آن جهت استعمال مي‌شود که يک کالا يا خدمت اقتصادي، دوبار محاسبه نشود.

مثلا کالاي واسطه‌اي در محاسبات منظور نمي‌شود يا اگر بشود براي محاسبه ارزش کالاي نهايي، بايد ارزش کالاي واسطه‌اي از آن کم شود؛ يعني اين کالاهاي واسطه‌اي براي فروش مجدد خريداري نشده باشند.

به ‌عبارت ديگر توليد ناخالص ملي معياري براي سنجش اندازه‌گيري فعاليتهاي اقتصادي است که در يک دوره مالي به‌وقوع پيوسته‌اند. مي‌توان گفت با بررسي مجموعه ارزشهاي تمام کالاها و خدمات توليد شده در يک دوره مالي مي‌توان به وضعيت اقتصادي جامعه پي برد. توليد ناخالص ملي ممکن است به‌صورت اسمي يا جاري (با وجود تغيير سطح عمومي‌قيمت‌ها) مورد بررسي قرارگيرد و يا ممکن است با ارقام واقعي مورد مطالعه قرار گيرد.‌

      ‌توليد يا محصول خالص ملي (‌‌NNP )‌

معمولا محصول خالص ملي به منزله عامل سنجش بهتري از ميزان فعاليت‌هاي اقتصادي، که با توجه به ذخيره سرمايه و نيروي کار موجود، مي‌تواند براي دوره‌هاي طولاني تداوم پيدا کند، مورد استفاده قرار مي‌گيرد. مي‌توان با کسر نمودن ذخيره استهلاک از محصول ناخالص ملي، محصول خالص ملي يا درآمد خالص ملي را به‌دست آورد

:‌D-‌ GNP = NNP‌ ‌يعني هرگاه ميزان استهلاک هر دوره از توليد ناخالص ملي آن دوره کم شود، توليد خالص ملي به دست مي‌آيد. ميزان استهلاک(‌‌D) ، ارزش کالاهاي سرمايه‌اي است که در جريان توليد هر دوره مورد استفاده قرار گرفته و در واقع مستهلک شده‌اند. ‌

  مصرف شخصي‌

مصرف شخصي بخشي از درآمدخانوارها است که در يک دوره مالي صرف کالاها و خدمات مصرفي مي‌شود و در قالب مخارج در مي‌آيد. عوامل موثر بر مصرف شخصي شامل دارايي‌مصرف‌کنندگان است که به‌صورت پول نقد، دسترسي به سپرده‌هاي بانکي، اوراق بهادار و غيره بوده

که درجه نقدشوندگي آن‌ها زياد باشد و شامل مصرف کالاهاي مصرفي بادوام همچون يخچال، اتومبيل و غيره و نيز افزايش استاندارد زندگي از نظر مصرف خدمات و کالاهاي مصرفي بي‌دوام مانند: نان، گوشت، سينما و مانند اينها مي‌شود.

ضمنا توسعه اعتبارات مصرف‌کننده، نرخ بهره، تغييرات قيمت‌ها، انتظارات مصرف‌کننده و توزيع درآمد از‌جمله عواملي هستند که روي مصرف مصرف‌کننده تاثير دارند که البته بين اقتصاددانان اتفاق‌نظر کامل در مورد تاثير و درجه تاثير آنها وجود ندارد. در قسمت هزينه‌هاي مصرفي بخش خصوصي، بيشتر به مفاهيم مصرف پرداخته خواهد شد.‌

 پس‌انداز ‌

پس‌انداز بخشي از درآمد خانوارهاست که در دوره مورد بررسي به مصرف نرسيده و خانوارها مصرف آن را به اميد مصرف بيشتر و بهتر در آينده، به تاخير انداخته‌اند. اين وجوه معمولا در بازار مالي (موسسات پولي و اعتباري يا بورس) سپرده‌گذاري يا پس‌انداز مي‌شوند. اقتصاد يک جامعه هر چقدر در جذب پس‌اندازها و هدايت آنها به سمت سرمايه‌گذاريهاي ثابت، موفق‌تر و به سامان‌تر عمل کند، در جهت رشد و توسعه بيشتر حرکت خواهد کرد. ‌

سرمايه‌گذاري‌

سرمايه‌گذاري برنامه‌ريزي شده مجموعه وجوهي است که توسط بنگاه‌ها و دولت به‌صورت کالاهاي سرمايه‌اي، ماشين‌آلات، تجهيزات، ساختمان و مانند آن از بازار کالاها و خدمات سرمايه‌اي خريداري مي‌شود. تغيير در موجودي انبارها (تغيير در موجودي‌ها اعم از کالا، کالاي نيم‌ساخته يا مواد اوليه) جزء سرمايه‌گذاري برنامه‌ريزي شده است،

در حالي که تغييرات ناخواسته جزء سرمايه‌گذاري برنامه‌ريزي نشده به ‌شمار مي‌رود.

به عبارت ديگر، وقتي بنگاهها و نيز يک کشور در وضعيت عادي قرار داشته باشند، کل سرمايه‌گذاريها و از جمله موجودي انبار را متناسب با برنامه‌ريزي خود تنظيم و اجرا مي‌کنند. اما در وضعيت‌هاي ديگر موجودي انبارها ممکن است به دليل رونق اقتصادي يا رکود اقتصادي دچار تغييرات شوند و به ترتيب کاهش يا افزايش يابند. به همين دليل است که به تغيير در موجودي انبارها، سرمايه‌گذاري برنامه‌ريزي نشده گفته مي‌شود.‌

 ماليات هاي خالص‌

به‌طور کلي، مالياتها عبارت از مجموعه وجوهي است که مطابق قوانين موضوعه توسط بنگاهها، شرکتها و مردم براي تامين مخارج و اداره کشور به دولت پرداخت مي‌شود. مالياتهاي خالص‌عبارت از مجموعه مالياتها(T) منهاي پرداختهاي انتقالي دولت به مردم و بنگاههاست (‌‌Tr يارانه و غيره). ‌(ماليات خالص= کل مالياتهاي دريافتي دولت منهاي پرداختهاي انتقالي): ‌Tn =T- Tr

هزينه‌هاي دولت(‌G)‌

هر دولتي براي اداره امور کشور مجبور به انجام هزينه‌هايي است که اين هزينه‌ها نيازمند تامين مالي مي‌باشد و بايستي منابع تامين آنها مشخص گردد. هزينه‌هاي دولت عبارت از مجموعه مخارجي است که دولت در يک دوره مالي براي تحقق هدفهاي مورد نظر خود صرف خريد کالاها و خدمات مي‌کند. اين وجوه معمولا توسط مردم به‌طور مستقيم و غيرمستقيم پرداخت مي‌شود.‌

موجودي انبار

بنگاههاي اقتصادي همواره براي اينکه جريان توليد و فروش بر اثر به‌وجود آمدن نوسانات بازار دچار وقفه نشوند، مجبور هستند مقداري موجودي انبار داشته باشند. موجودي انبار يا سرمايه در گردش مقدار کالاي ساخته شده آماده فروش، کالاهاي نيمه ساخته در جريان يا در فرايند توليد و مواد اوليه‌اي است

که به عنوان ذخيره، جريان توليد و فروش را به‌طور متناسب تداوم مي‌بخشند. چنانچه موجودي يا ذخيره مواد اوليه براي ادامه جريان توليد بنگاهها ناکافي باشد و يا موجودي کالاي نهايي در انبار بنگاهها متناسب با قراردادهاي فروش آنها نباشد، روند توليد و فروش کالاهاي نهايي به مخاطره خواهد افتاد.‌

توليد(يا محصول) ناخالص داخلي (GDP) ‌

توليد (يا محصول) ناخالص داخلي، ميزان موفقيت اقتصاد يک کشور را با تغييرات مثبت ‌‌GDP نشان مي‌دهد. توليد (محصول) ناخالص داخلي، ارزش پولي توليد کالاها و خدماتي است که سهم خارجيان مقيم کشور و کالاهاي واسطه‌اي از آن خارج شده و سهم هموطنان مقيم در خارج کشور نيز در آن به حساب نيامده باشد.

به بيان ديگر، ارزش آنچه صرفا در داخل مرزهاي يک کشور( توسط گروه مقيم) توليد شده باشد، محصول ناخالص داخلي نامند. به اين ترتيب، اگر در رابطه زير جمع جبري درآمد عوامل توليد، داخل پرانتز، مثبت باشد، توليد ناخالص داخلي کوچکتر از توليد ناخالص ملي است و بالعکس:‌‌(درآمد خارجيان مقيم در داخل‌درآمد عوامل توليد از خارج) + توليد ناخالص داخلي= توليد ناخالص ملي‌

توليد(يا محصول) سرانه ناخالص داخلي‌

توليد(محصول) سرانه ناخالص داخلي معياري است که معمولا سطح زندگي مردم در جوامع مختلف را نشان مي‌دهد. اگر توليد ناخالص داخلي در هر دوره بر جمعيت کشور در آن دوره تقسيم شود، توليد سرانه ناخالص داخلي به‌دست خواهد‌آمد. گرچه توليد سرانه، نحوه توزيع درآمد آن جامعه را نشان نمي‌دهد، اما نشان مي‌دهد که درآمد يک شهروند به‌طور متوسط در جامعه مورد نظر چقدر است.‌

ارزش افزوده ‌

به ارزشي که در جريان يک مرحله يا مراحل مختلف توليدي به ارزش يک کالا يا مواد اوليه (واسطه‌اي) اضافه ‌گردد، ارزش افزوده گفته مي‌شود. پس مي‌توان گفت ارزش نهايي يک کالا، همه ارزش‌هاي ايجاد شده مراحل مختلف قبلي را در بر دارد

راههاي محاسبه ارزش افزوده‌

1‌- براي تعيين ارزش افزوده هر مرحله، ارزش کالاهاي واسطه‌اي مورد استفاده در توليد يک کالا از ارزش محصول توليد شده نهايي کسر مي‌شود. ‌

 

2- با محاسبه مجموعه مبالغ پرداختي به عوامل توليد به‌کار گرفته شده در جريان توليد يک کالا (کار، سرمايه، مواد و غيره)، ارزش افزوده آن محاسبه مي‌شود. همچنين همين شيوه را براي محاسبه ارزش افزوده در بخشهاي مختلف اقتصادي مانند کشاورزي، صنعت، خدمات و غيره و در کل کالاها و خدمات در يک جامعه نيز به‌کار مي‌برند.‌

 

کسري (مازاد) بودجه‌

‌ با فرض اين‌که منبع اصلي درآمد دولت فقط ماليات باشد، اگر دولت دريک دوره مالي بيش از مالياتهاي خالص دريافتي(‌‌T) خرج(‌‌G) کند، کسر بودجه و اگر کمتر از آن خرج کند، مازاد بودجه خواهد داشت (که به ترتيب از بازارهاي مالي قرض کرده و يا به آنها قرض مي‌دهد).‌

کسري (مازاد) تجاري‌

 

‌ اگر کشوري در طول يک سال (دوره مالي) مجموعه ارزش وارداتش از خارج از کشور به واحد پول بيشتر (کمتر) از صادراتش باشد، در آن صورت با کسري (مازاد) تجاري روبروست.‌

اقتصاد پويا و اقتصاد ايستا

‌ تئوريهاي اقتصادي را مي‌توان به دو صورت پويا و ايستا مورد مطالعه و تجزيه و تحليل قرار داد. هرگاه اين مطالعه و بررسي در طول زمان باشد، به آن پويا (ديناميک) گفته مي‌شود؛ يعني متغيرهاي اقتصادي و علت پديده‌هاي اقتصادي طي زمان در نظر گرفته مي‌شوند. براي مثال درآمد و رشد اقتصادي جامعه در يک روند زماني اعم از کوتاه‌مدت و بلندمدت مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

اما هرگاه بررسي و مطالعه متغيرهاي اقتصادي در يک‌زمان خاص صورت‌گيرد و در اين بررسي، زمان نقشي نداشته باشد، به آن اقتصاد ايستا گفته مي‌شود. در اقتصاد ايستا معمولا يک وضعيت اقتصادي (اعم از اشتغال، توليد، درآمد، تعادل، سرمايه‌گذاري، مصرف و غيره)

با موارد مشابه آن در يک زمان ديگر مقايسه و نتيجه‌گيري مي‌شود؛ براي مثال هرگاه عرضه و تقاضاي بازار و نقطه تعادل آن را مشخص سازند و تقاضا بنا به عللي جابجا شود، نقطه تعادل جديد را با نقطه تعادل قبلي آن مقايسه و نتيجه‌گيري مي‌کنند، بدون اينکه فرايند زماني اين دو نقطه مورد مطالعه قرار گيرد.‌

 

و رکود چگونه بوجود مي‌آيند؟‌

3‌- چه عواملي در تعيين ميزان متوسط نرخ دستمزد در جامعه موثرند؟‌

4‌- چگونه مي‌توان آثار مصرف، سرمايه‌گذاري، مخارج دولت و تجارت بين‌الملل بر سطح کلي توليد و اشتغال و قيمت‌هاي داخلي و رشد اقتصادي را مورد بررسي قرار داد؟

5‌- چه عواملي و چگونه کل توليد جامعه را بين مصرف و پس‌انداز تقسيم مي‌کنند و اين امر برتوليد، اشتغال و قيمت‌ها چه آثاري بر جاي مي‌گذارند؟‌

6‌- چه عواملي موجب رشد مداوم در بخشهاي مختلف اقتصادي مي‌شوند؟

‌ يادآور مي‌شود که در سطح کلان متغيرهاي اقتصادي مانند مصرف، توليد، سرمايه‌گذاري، پس‌انداز، هزينه‌هاي دولتي و درآمد، همگي در سطح کلي مورد بررسي قرار مي‌گيرند.‌

۲ نظر

پاسخ دهید