چرا مردم دروغ میگویند
دروغ سخن نادرستی است که فرد با وجود اینکه می داند درست نیست ولی با قصد فریب یا سواستفاده از دیگران آن را بیان می کند. بسیاری از افراد با وجود اینکه می دانند دروغ گفتن امر بسیار زشت و ناپسندی است ولی با این حال باز هم دروغ می گویند و دروغ گفتن برای آن ها امری بسیار عادی است، این امر دلایل زیادی دارد که از جمله آن ها می توان به اعتماد به نفس پایین فرد و جبران نداشته ها و پنهان کردن ضعف هایش اشاره کرد. با ما همراه باشید تا شما را با دلایل این عمل ناپسند آشنا کنیم.
دلایل دروغ گفتن
دلایل زیادی را می توان برای دروغگویی بیان کرد که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
نیاز به تمجید و تعریف دیگران
این افراد محتاج هستند که دیگران از آنها تعریف کنند و مورد تحسین قرار بگیرند اما حاضر نیستند برای رسیدن به این جایگاه تلاش کنند. بدون هیچ تلاشی دوست دارند مورد تمجید قرار بگیرند و محبوب شوند. افرادی که دارای اعتماد به نفس پایین هستند و از کفایت کافی برخوردار نیستند، با دروغ گویی به طور موقت میتوانند اعتماد به نفس پیدا کنند و احساس بی کفایتی نداشته باشند. پس دروغ میگویند تا این نیاز خود را برطرف سازند.
اعتماد به نفس پایین
لایه ی درونی شخصیت کسی که دروغ میگوید و نیاز به جمع آوری تمجید و تحسین است، کمبود اعتماد به نفس در آن شخص است. آنها احساس خود کم بینی دارند پس دروغ پردازی میکنند و داستانهایی سرهم میکنند تا نزد دیگران بهتر به نظر برسند. اینگونه افراد نگران و هراسان هستند از طرد شدن توسط دیگران، پس به طور دائم در حال قصه بافی های اغراق آمیز میشوند تا کفایت خود را نشان دهند و نزد دیگران خوب به نظر برسند.
خوب جلوه دادن خود
همه انسان ها دوست دارند «خوب» به نظر برسند. در واقع انسان ذاتا دوست دارد مقبول همه باشد، برای همین است که در بسیاری از مواقع به جای راست گفتن، دروغ های مهربانانه ای می گوید تا آنها حس خوبی داشته باشند یا حداقل دچار حس بدی نشوند. برای مثال وقتی پس از مدت ها با دوستتان قرار می گذارید تا با هم غذا بخورید، وقتی او را می بینید در ذهنتان فکر می کنید: «خدای من! چقدر پیر شده است.» اما در عوض چه به او میگویید؟ «خدای من، تو اصلا فرق نکرده ای، چقدر جوان مانده ای.»
در واقع اینجا دروغ گفته اید تا به احساسات دوستتان صدمه نزنید. اما خب کل این دیالوگ تصنعی و غیرواقعی است. اگر رفیق خوبی باشید باید بدانید چه بر سر دوستتان آمده که باعث تغییر حالت چهره و شکسته شدن صورت او شده است. شما باید به عنوان یک دوست بدانید چرا او این همه شکسته شده و در صورت امکان به او کمک کنید. اگر صحبت را با دروغ شروع کنید شاید هیچ وقت نتوانید به او نزدیک شوید تا دوستش باشید. به این فکر کنید که دوستتان از شما ناراحت نخواهد شد اگر واقعیت را به زبان آورید. در عوض این احساس در او ایجاد می شود که می تواند به عنوان یک دوست با شما درددل کند.
ترس از دیگران
خیلی از ما می ترسیم که افکار و عقاید واقعی مان را بیان کنیم، دلیل آن ساده است ما از واکنش ها و برخوردهای دیگران می ترسیم. برای مثال دوست شما، شما را به شام دعوت می کند، همراه او به یک رستوران می روید که انتخاب اوست، اما مساله این است که شما اصلا غذاهای آن رستوران را دوست ندارید ولی این موضوع را از او پنهان و تظاهر می کنید که همه چیز خوب است. اما اگر رابطه تان با این دوست پیشرفت کند و حتی اگر با او ازدواج کنید، مجبورید بسیاری از چیزهایی را که دوست ندارید، بپذیرید و در مقابل آنها واکنش نشان ندهید. فقط به این دلیل ساده که از این می ترسید که او از شما ناراحت شود. اگر از همان اول با او مطرح کنید که غذاهای آن رستوران را دوست ندارید و مسایلی از این دست یک رابطه مناسب را با او شروع کرده اید که در آن نیازی به دروغ گفتن و نقش بازی کردن نیست.
پنهان کاری
معمولا این نوع دروغ ها برای پنهان کردن چیزی گفته می شود. این دروغ ها قرار است مانع از به مشکل خوردن وگیر افتادن شما در یک وضعیت سخت باشد. معمولا این نوع دروغ ها اینگونه شروع می شود «ببخشید، معذرت میخواهم»… و سپس چیزی گفته میشود که اغلب یک بهانه یا یک عذر است. معمولا جوان ترها در این نوع دروغ گفتن مهارت بیشتری دارند. مثلا وقتی برای یک قرار کاری دیر می رسند، می گویند: «ببخشید که دیر رسیدم، ترافیک وحشتناک بود.» یا مثلا می گویند: «ببخشید که دیر آمدم، فرزندم مریض بود و کسی را پیدا نکردم که مواظب او باشد.»
اما دلیل واقعی تاخیر چیست؟ دیر بیدار شدن از خواب یا دیر راه افتادن یا نداشتن برنامه ریزی و… این دروغ ها برخلاف ظاهر نجات بخش خود همیشه مشکل زا هستند زیرا در صورت ادامه یافتن فرد را دچار مشکل می کنند و اعتماد دیگران به او را سلب می کنند. در ضمن بیشتر این دروغ ها آشکار می شوند و فرد گوینده را خجالت زده میکنند. شاید این نوع از دروغ ها معتادکننده ترین نوع دروغ ها باشد. همه ما انسان هایی را می شناسیم که طی روز بارها و بارها دروغ می گویند و خیلی از دروغ هایشان بی دلیل است.
پنهان کردن رازها
خیلی از انسان ها در مقطعی از زندگی خود دروغ های بزرگی گفته اند که بعدا به «راز» آنها تبدل شده است و اینگونه رازها آرام آرام آنها را از درون می خورد، اما خب همیشه هم از فاش شدن این رازها و گفتن حقیقت می ترسند. این افراد با دروغ زندگی و سعی می کنند خودشان را متقاعد کنند که دروغ های آنها مساله مهمی نیست و باید آنها را فراموش کرد. فرض کنید با یکی از دوستان خودتان شریک شده اید، اما در یک تجارت سود بیشتری برای خودتان برمی دارید و واقعیت را به دوستتان نمی گویید، بعد هم سعی می کنید همه چیز مثل قبل باشد اما آیا این امکان پذیر است؟
شاید فکر کنید وقتی کس دیگری راز شما را نداند مشکلی نخواهید داشت اما این واقعیت نیست چرا که دیگر نمی توانید رابطه قبلی تان را با دوست و شریکتان داشته باشید. قطعا احساس عذاب وجدان و گناهکاری خواهید داشت و این حس بد روی رابطه شما سایه خواهد انداخت. شاید سعی کنید تظاهر کنید و نشان دهید که همه چیز خوب است اما دیر یا زود سایه شک و تردید و احساس درونی شما خودش را نشان خواهد داد. هر انسانی وقتی رازی را پنهان کند و احساس عذابوجدان داشته باشد زندگی خوبی نخواهد داشت.
نشانه های دروغ گویی
از جمله نشانه هایی دروغ گفتن افراد این است که از تماس چشمی با شما پرهیز می کنند و به صورت مستقیم به چشمان شما نگاه نمی کنند و به جای آن به زمین، سقف یا جای دیگر خیره می شوند. یک جا آرام و قرار ندارند و مدام تکان می خورند. دروغگوها معمولا تیک عصبی دارند و برای آرام کردن خود کارهایی مانند دست زدن به گردن، خاراندن گوش و … انجام می دهند.
چکیده
زمانی که واقعیت را پنهان می کنید یا آن را جور دیگری برخلاف آنچه هست به مخاطب منتقل می کنید در واقع دارید دروغ می گویید. دروغگویی دلایل زیادی دارد از جمله: نداشتن اعتماد به نفس و نیاز به تعریف و تمجید دیگران و خوب جلوه دادن خود، حفظ موقعیت اجتماعی و … . امیدواریم از این مقاله نیز استفاده کرده باشید. از اینکه با ما همراه بودید از شما سپاسگزاریم.