قوانین مورفی
آیا تا به حال شده است که وقتی دیرتان شده مشاهده کنید تمام چراغ های راهنمایی خیابان قرمز هستند و یا لحظهای که وارد ایستگاه مترو میشوید، مترو در حال حرکت است و شما از آن جا میمانید؟ آیا تا به حال دقت کردهاید که هر وقت به دلیل داشتن دستشویی اضطراری میخواهید با عجله به خانه برسید آسانسور آپارتمان در آخرین طبقه قرار دارد؟ به نظرتان تعداد رخدادهای این اتفاقات بیش از حد نیستند؟ در فرهنگ عامه دنیا برای این موارد که بسیار اتفاق میافتند نامی گذاشته اند، قانون یا قوانین مورفی. برای آشنایی با قوانین مورفی با ما همراه باشید.
قانون مورفی در سال ۱۹۴۹ در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. سرگرد ادوارد مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار میکرد. در یکی از سختترین آزمایشهای پروژه یک تکنسین سیمها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد.
مورفی با عصبانیت درباره این تکنسین گفت: “اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه اون همون یه راه رو پیدا میکنه” و این اولین قانون مورفی بود.
در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه یافت. بعدا قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند. قوانین مورفی مــجموعه ای از قوانین حاکم بر زندگی هستند کـه اکثر آنها از بدبینی نـشات گـرفتـه و جنبه شوخی دارند امـا بسیاری از آنها نیز واقعیت هستند.
کاپیتان ادوارد آلویسیوس مورفی و داستان شکل گیری قوانین مورفی
باور کنید یا نکنید، فردی به نام مورفی وجود داشت که تا زمان مرگش در سال ۱۹۹۰ در ایالات متحده زندگی میکرد. کاپیتان ادوارد ای مورفی جونیور (Captain Edward A. Murphy Jr) مهندس نیروی هوایی بود. او درطول حرفههای نظامی و غیرنظامی خود در آزمایشهای طراحی مهندسی فراوانی شرکت کرد و یکی از این آزمایشها (تقریبا بهطور اتفاقی) موجب پیدایش قانون مورفی شد. در سال ۱۹۴۹ افسران پایگاه نیروی هوایی ادواردز در کالیفرنیا درحال انجام آزمایشهای پروژهی MX981 بودند تا میزان نیروی گرانشی قابلتحمل برای انسان را مشخص کنند. آنها امیدوار بودند که از یافتههایشان در طراحی هواپیماهای آینده استفاده شود.
تیم پروژه برای شبیهسازی نیروی سقوط هواپیما از یک واگن موشکی (rocket sled) به نام «Gee Whiz» استفاده کردند. واگن موشکی با سرعت بیش از ۲۰۰ مایل بر ساعت بهسمت پایین مسیری نیم مایلی (۸۰۴٫۶۷۲ متر) حرکت و باید در کمتر از یک ثانیه بهطور ناگهانی توقف میکرد. مشکل این بود که برای مشخص شدن اینکه دقیقا هر فرد چه میزان نیرویی را میتواند تحمل کند، باید از انسانی واقعی در آزمایش استفاده میشد تا آن نیرو را تجربه کند. سرهنگ جان پاول استاپ (Colonel John Paul Stapp) که پزشکی حرفهای در نیروی هوایی بود برای سوار شدن در واگن موشکی داوطلب شد. استاپ درطول چندین ماه بارها سوار واگن موشکی شد و این آزمایشها ازنظر جسمی فشار زیادی به او وارد کرد.
او دچار شکستگی استخوان، صدمات گوناگون و پارگی رگهای خونی چشمهایش شد و اینها همگی برای پیشرفت علم بود. مورفی نیز در یکی از این آزمایشها شرکت کرد. البته در آن آزمایش از مجموعهای از سنسورهایی استفاده شد که به ابزارهایی که دکتر استاپ را به واگن موشکی متصل نگه میداشت، وصل میشد. این سنسورها میزان دقیق نیروی گرانشی اعمالشده در زمان توقف ناگهانی واگن موشکی را اندازهگیری میکردند و موجب افزایش قابلیت اطمینان دادههای بهدست آمده میشدند.
درمورد اینکه آن روز چه اتفاقی افتاد و هر فردی دقیقا چه نقشی در ایجاد قانون مورفی داشت، داستانهای گوناگونی وجود دارد. ولی آنچه در ادامه میگوییم، احتمالا بیش از همه به آنچه در آن روز اتفاق افتاد، نزدیک است. در اولین آزمایش پس از متصل کردن سنسورها، رقم صفر نمایش داده شد، چون تمام سنسورها بهصورت اشتباه متصل شده بودند. برای هر سنسور ۲ حالت برای اتصال وجود داشت که یکی درست و دیگری اشتباه بود و تمام سنسورها بهشکل اشتباه متصل شده بودند. وقتی مورفی متوجه این اشتباهها شد، زیرلب چیزی درمورد تکنسین (که قاعدتا مسئول این اشتباهها بود) گفت. مورفی چیزی شبیه این را گفت که: «اگر برای انجام کاری ۲ راه وجود داشته باشد و یکی از آنها منجربه فاجعه شود، او همان را انجام میدهد».
مدت کوتاهی پس از آن مورفی به فرودگاه رایت (Wright Airfield) بازگشت و در آنجا مستقر شد. ولی استاپ (مردی که بهدلیل حس شوخطبعی و هوش خود مشهور بود) جهانشمول بودن و فراگیری آنچه مورفی گفته بود را تشخیص داد و در کنفرانس مطبوعاتی گفت که عملکرد و سابقهی خوب تیم واگن موشکی از نظر ایمنی، بهدلیل آگاهی این تیم از قانون مورفی بوده است. او گفت قانون مورفی یعنی «هر خطایی که بتواند رخ دهد، رخ میدهد.»
تمام داستان همین بود. قانون مورفی در نشریات هوافضایی ظاهر شد و پس از مدت کوتاهی راه خود را به فرهنگ مردم باز کرد، ازجمله در کتابی در دههی ۱۹۷۰ نیز وارد شد. از آن زمان بهبعد چیزهایی به این قانون اضافه شده و گسترش یافته است.
قانون مورفی چیست
براساس قانون مورفی هر خطایی که بتواند رخ دهد، رخ میدهد. این گفته میتواند کاملا درست باشد. البته این مسئله بهخاطر وجود قدرتی اسرارآمیز در این قانون نیست. درواقع این ما هستیم که قانون مورفی را به مشکلات خود ربط میدهیم. وقتی زندگی خوب پیش میرود، کاری با این قانون نداریم. همیشه انتظار داریم که همهچیز طبق میل ما پیش برود، ولی وقتی کارها آنطور که میخواهیم پیش نمیرود، بهدنبال دلیلی میگردیم.
مثلا راه رفتن را در نظر بگیرید. تابهحال چند بار وقتی به مقصدی رسیدهاید با خود فکر کردهاید: «وای! من واقعا خوب راه میروم»؟ ولی وقتی زمین میخورید و زانویتان زخمی میشود، از خودتان میپرسید چرا این اتفاق برای شما افتاده است. قانون مورفی از تمایل ما به تمرکز کردن روی اتفاقهای منفی و نادیده گرفتن رویدادهای مثبت ناشی میشود. این قانون از عجول بودن ما سرچشمه میگیرد و برای اثبات خود از قوانین احتمالات (احتمالات ریاضی رخ دادن اتفاقها) استفاده میکند.
این قانون تخیل ما را درگیر میکند. مطالب فراوانی درمورد قانون مورفی و شاخههای آن در کتابها و وبسایتها ارائه شده است. چند گروه موسیقی نام قانون مورفی را روی خود گذاشتند و این قانون از نامهای پرطرفدار برای میخانهها و رستورانهای ایرلندی درسراسر جهان است. نام این قانون را روی یک فیلم اکشن نیز گذاشتهاند. ولی قانون مورفی مفهومی نسبتا جدید است که پیدایش آن به اواسط قرن گذشته بازمیگردد.
جادوگری بهنام آدام هیل شیرک (Adam Hull Shirk) در سال ۱۹۲۸ در مقالهای با عنوان «اجتناب از اتفاقهای ناخواسته» (On Getting Out of Things) نوشت که بهشکلی جادویی، معمولا هر ۹ مورد از ۱۰ کاری که میتواند با شکست مواجه شود، در عمل نیز به شکست منتهی میشود. حتی پیش از آن نیز این قانون، قانون سود (Sod’s Law) نامیده میشد. طبق قانون سود هر چیز بدی که میتواند برای فرد بیچارهای اتفاق بیفتد، اتفاق میافتد. درواقع قانون مورفی هنوز هم در انگلستان قانون سود نامیده میشود.
آشنایی با قوانین مورفی در کدنویسی
مسلماً وقتی قانونی نانوشته وجود داشته باشد که از صف بانک گرفته تا صف پمپبنزین و … را شامل میشود، نیاز به توضیح نیست که ممکن است چنین قانونی در حوزه توسعه نرمافزار (برنامهنویسی) هم نمود عینی پیدا کند که در ادامه چند مثال خواهم زد.
۱- نرمافزاری که نوشتهایم به اصطلاح Stable است و ماهها بدون هیچ باگی کار میکند. مورد پیش میآید که تصمیم به مسافرت میگیریم و از آنجا که نرمافزار از دید ما باثبات است، هیچ سیستمی با خود به همراه نمیبریم تا کمی از فضای کار دور بوده و بتوانیم بیشتر لذت ببریم. صرفاً یکی دو روز از مسافرت نگذشته که تلفن پشت تلفن که سیستم از کار افتاده است! جالب است بدانیم که هرچه مقصد مسافرت از محل سکونت ما دورتر باشد، احتمال وجود باگهای شدیدتر هم بیشتر خواهد شد!
۲- کلیه فیلدهای ورودی را Escape میکنیم اما یک فرمی هست که تحت هیچ عنوان احتمال ندارد کسی از وجود آن آگاه باشد و از قضا بیخیال Validate کردن دیتای ورودی از آن طریق میشویم اما در کمال ناباوری از همان نقطه اتک میخوریم!
۳- یک لایببری و فریمورک را انتخاب میکنیم و در مستندات میخوانیم که قرار است نسخه بعدی آن ریلیس شود که به مراتب Stable تر و باگفیریتر هم خواهد بود اما دقیقاً مشخص نیست که زمان عرضه چه موقع هست. به هر حال مجبور میشویم که روی نسخه قدیمیتر شروع به کدنویسی کنیم. به محض اینکه به مراحل پایانی پروژه میرسیم و فقط ۱۰٪ تا پایان آن مانده، یک خبرنامه دریافت میکنیم که خبر از انتشار نسخه ابزار جدید میدهد که از قضا بکوارد کامپتیبل هم نیست!
۴- فرض کنیم نرمافزاری داریم که حاوی حدوداً ۱۲ ماژول مختلف است. کلیه I/O ها در اکثر تمامی ماژولها را لاگگیری میکنیم به جز یک مورد و آن هم به این دلیل است که آن ماژول اصلاً چیز مهمی نیست که نیاز به لاگهایش داشته باشیم. سیستم به مشکل میخورد اما لاگها چیزی را نشان نمیدهند که مشکل از کجاست و پس از چند هفته سروکله زدن با نرمافزار میبینیم همان ماژولی که لاگگیری نکردیمش مشکلزا بوده است!
۵- یک پروژه شخصی داریم و باید آن را هر طور که شده تکمیل کنیم؛ لذا از محل کار اصلی خود مرخصی میگیریم تا منزل بمانیم و کد بزنیم اما در کمال ناباوری همان روزی که مرخصی هستیم برق به مدت ۶ ساعت میرود!
۶- مشکلی داریم که خود از حلش ناتوانیم لذا شروع به پرسیدن سؤال در استک اورفلو و همچنین ارسال سؤال برای چند نفر از دوستان باتجربهتر از خود میکنیم. به محض اینکه تمامی پیامها سابمیت شد، راهحل به ذهنم خودمان میرسد!
۷- وقتی که توی فایل ژیلا دکمه آپلود رو میزنی تا کدهای آپدیتشده دیپلوی بشن روی سرور، اینترنت قطع میشه! میبینیم که این دست اتفاقات چقدر ملموس هستند.
برخی دیگر از قوانین مورفی
۱- لبخند بزن… فردا روز بدتری است…
۲- قانون صبحانه: همیشه نان از طرفی که به آن کره مالیدهاید روی زمین میافتد.
۳- قانون کارواش: احتمال بارش باران نسبت مستقیم با روز شستن ماشین شما دارد.
۴- قانون تلفن: اگر شما شمارهای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
۵- قانون بینی: بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
۶- قانون کارگاه: اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید.
۷- قانون دروغگویی: اگر بهانه دروغیتان پیش رئیس برای دیر آمدن، پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً بهخاطر پنچر شدن ماشینتان دیرتان خواهد شد.
۸- قانون روبهرو شدن: احتمال روبهرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید، افزایش مییابد.
۹- قانون اثبات: وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمیکند، کار خواهد کرد.
۱۰- قانون بیومکانیک: نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
۱۱- قانون قهوه: قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
۱۲- قانون ترافیک: وقتی در ترافیک گیر کردهای، لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه میافتد.
۱۳- قانون وسایل نقلیه: وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و … همیشه دیرتر از موعد حرکت میکنند، مگر آنکه شما دیر برسید؛ در این صورت درست سر وقت رفتهاند.
۱۴- قانون اتوبوس: مدت زیادی منتظر اتوبوس میمانی و خبری نیست. پس سیگاری روشن میکنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس میرسد (به عبارت ساده، اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس میرسد. اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر میآید).
۱۵- قانون کار: اگر به نظر میرسد همه چیزها خوب پیش میروند، حتماً چیزی را از قلم انداختهای.
۱۶- قانون نتیجه: احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.
۱۷- قانون تحویل پروژه: وقتی موقع تحویل پروژه میرسد، دقیقاً همان روز مشکلی در آن پیدا میشود.
۱۸- قانون یادگیری: شما چیزی را یاد نمیگیرید، مگر بعد از اینکه امتحان آن را دادید.
۱۹- قانون جستجو: هر وقت دنبال چیزی میگردید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو میکنید، آن را مییابید.
۲۰- قانون خرید: اهمیتی ندارد که چقدر دنبال جنسی بگردید، به محض اینکه آن را خریدید، آن را در مغازه دیگری ارزانتر خواهید یافت.
۲۱- قانون چیزهای خوب: هر چیز خوب در زندگی یا غیرقانونی است یا غیراخلاقی یا چاقکننده.
۲۲- قانون ضایع شدن: احتمال آنکه کاری را که انجام میدهید، دیگران ببینند، نسبت مستقیم دارد با میزان احمقانه بودن آن کار.
۲۳- قانون پمپ بنزین: هنگام ورود به پمپ بنزین جایگاهی که انتخاب میکنید، کندتر و طولانیتر از جایگاههای دیگر خواهد بود.
۲۴- قانون لکه: زمانی که میخواهید لکه روی شیشه پنجره را پاک کنید، لکه در سمت دیگر شیشه خواهد بود.
۲۵- قانون بقای کثیفی: برای تمیز کردن هر چیزی، چیز دیگری باید کثیف شود.
۲۶- قانون دسترسی: هرگاه چیزی را دور بیندازید، به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا خواهید کرد.
۲۷- قانون صف: اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
۲۸- قانون USB: همیشه یو اس بی دفعه اول جا نمیرود حتی اگر جهتش درست باشد.
۲۹- قانون تعمیر: زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار میبرید، کاملاً درست و بیعیب کار خواهد کرد.
۳۰- قانون اجتناب: اگر به هر دلیل در جایی قانون مورفی عمل نکند، قراره اتفاق خیلی بدتر و بزرگتری بیفتد.
۳۱- قانون خانم مورفی: اگر چیزی خراب یا اشتباه بشود، حتماً تقصیر آقای مورفیه.
قوانین زندگی مورفی
قانون تله (فیناگل): اگر بدترین زمان خراب شدن برای چیزی وجود داشته باشد، همان زمان است که خراب میشود.
قانون ساد: قانون دیگری هم وجود دارد، موسوم به قانون ساد که معمولاً مترادف قانون مورفی تلقی میشود. قوانین مورفی را آمریکاییها به کار میبرند؛ در حالی که ساد بین انگلیسیها محبوبتر است. البته در بحثهای تخصصی بسیاری اصول ساد را وسیعتر از مورفی میدانند و معتقدند قوانین ساد بیشتر بر مسئله بخت و اقبال تأکید دارد. قوانین ساد میگویند بخت خوب یا بد بر قامت شخص دوخته شده.
نمونه هایی از قوانین ساد: وقتی چیز بدون استفادهای را دور میریزی، بعد از مدت کوتاهی به آن شی نیاز پیدا میکنی. از دست دادن شنوایی برای همه ناگوار است اما این اتفاق دقیقاً برای آهنگساز مشهوری چون بتهوون رخ میدهد. به شهری دیگر مهاجرت میکنی؛ انگار فقط به این دلیل که آنجا با یک همشهری آشنا شوی و با او ازدواج کنی. با این حال، خود کلمه ساد با توجه به معانی غیراخلاقی که داشت، منفور بود و مردم مورفی را جای آن به کار بردند.
قانون پیدا کردن: هرگاه دنبال چیزی هستید، آن را نخواهید یافت ولی وقتی دیگر دنبال آن چیز نیستید، آن را هربار خواهید یافت.
چکیده
قانون مورفی یک زبانزد رایج در فرهنگ غربی است که میگوید «هر خطای ممکن رخ خواهد داد.» این جمله از «ادوارد مورفی»، مهندس نیروی هوایی و محقق «نظریه آشوب» آمریکایی است. طبق این زبانزد همیشه همه چیزها در بدترین و نامناسب ترین زمان به خطا میروند و کارها را لنگ میگذارند. معمولاً هنگامی که شخصی همواره بدشانسی میآورد او را مشمول قانون مورفی مینامند.
قانون مورفی از آن دسته از قواعدی است که توجه به آن در مدیریت لازم و ضروری است. البته منظور ما از این مطلب این نیست که به کلی باید خوش بینی را کنار بگذارید و منفی نگر باشید، بلکه جان کلام این است که نباید از قانون مورفی غفلت کنید، طرز فکری که قانون مورفی با خود به همراه می آورد، دیدگاهی را در اختیار شما قرار می دهد که با تکیه بر آن می توانید دقت نظر و احتمال موفقیت خود را افزایش بدهید. آیا شما هم تجربهای از قانون مورفی دارید که جالب باشد؟ می توانید آن را از قسمت دیدگاه ها با من و دیگران به اشتراک بگذارید.
۲ نظر
خیلی مطلب جالبی بود ممنون
همه قوانین مورفی بر زندگی من حاکمه:(