فرق بین مردم ایران و سایر جهان
مردم ایران، بیش از هر زمانی پذیرفتهاند که لازم است برای پیشرفت و توسعه کشور، در زندگی خود تغییراتی پدید آورند. با گذر از مرحله پذیرش ضرورت تغییر همگانی در سبک عمومی زندگی، آسیبشناسی برای شناخت مشکلات و ارائه فرمول برای اصلاح زندگی ایرانی آغاز شده است.به طور کلی ما به سبک زندگی هیچ ملتی نمیتوانیم ایراد بگیریم، چون سبک زندگی نتیجه انباشت تجربیات تاریخی یک ملت است؛ اما میتوانیم معیارهایی را مشخص و از آن زاویه آسیبشناسی کنیم.
آسیبشناسی سبک زندگی ایرانی
در این راستا نخستین وجه مقایسهای که میتوان درباره سبک زندگی ایرانی و همه این کشورها در نظر گرفت و البته بر خلاف ادعاهایی که عموماً در میان ما وجود دارد، اینکه میانگین ایرانی خیلی دنیا دوست است. علاقه عمیقی به دنیا و مال دنیا دارد، ولی هنرمندانه و با ادا و ظاهرسازی آن را میپوشاند. ظاهر و باطن میانگین ایرانی بالای ۵۰ درصد شکاف دارد.
نکته دوم آن که بخشی از فرهنگ ما تکرار آموزههای اخلاقی و دینی است. واژگانی مانند انسانیت، خدا، پیغمبر، پاکی، وجدان، محبت، صداقت، شرافت، راستگویی و وظیفه دائماً مورد استفاده ماست، بازتاب اخلاق و معنویت و انسانیت در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. تحقیقاً هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانیها از اخلاق و معنویت و انسانیت صحبت نمیکنند، اما بازتاب این در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. این نخستین نقدی است که به زندگی ایرانی وارد است که چرا اینقدر ظاهر اخلاقی و معنوی دارد، ولی باطن مادی.
نقد سوم بر سبک زندگی ایرانی این است که در مقایسه با ملتهای دیگر سهم تفریح و خوشگذارانی و دور هم جمع شدنهای متعدد و طولانی بسیار بالاست. سخن من این نیست که همه ایرانیان این ویژگیها را دارند، ولی بیشتر آنها چه در داخل و چه در خارج این خصایص را دارند.
نقد چهارم این که سبک زندگی ما به شدت خودمحور است. ما بیشتر به دنبال حریم فردی خود هستیم و به آن حریم بیشتر توجه داریم، زیرا اگر کسی اجتماعی فکر کند، بسیاری از کارها را انجام نمیدهد. به طور کلی ما به گونهای در خانواده، مدرسه و جامعه تربیت میشویم که نگاهمان نگاه اجتماعی و نگاه عمومی نیست.
در این جغرافیایی که ما زندگی میکنیم، هنوز دو مفهوم در میان ما شکل نگرفته است. یکی این که ما هنوز کشور و جامعه نداریم. ما عدهای هستیم که با سنن و خلقیات مشترک در جغرافیایی زندگی میکنیم. در علم جامعهشناسی، جامعه این گونه تعریف میشود که عدهای در آن دارای اهداف مشترک و جهتگیری مشترک هستند. ما هنوز به آن مرحله نرسیدهایم. شاید یک دلیل این باشد که ما امپراطوری بودهایم؛ بنابراین، ما هنوز کشور ـ ملت نشدهایم. البته ملت هستیم؛ ما ایرانی هستیم و با زبان فارسی صحبت میکنیم و دارای ادبیات غنی و تاریخ کهن و سرزمین گسترده هستیم. اینها همه شاخصهای یک ملت است. اما ما کشور ـ ملت نیستیم.
چرایی مشکلات زندگی ایرانی
چندین مسأله در بروز این مشکلات موثر هستند. رانت باعث به هم ریختگی طبقاتی و اجتماعی در جامعه شده است و بر خلاف کشورهای صنعتی و یا ملتهایی چون ترکیه و مالزی و یا حتی ملتهای منطقه حاشیه خلیجفارس که بسیار مدنی شدهاند، ما در جامعهای زندگی میکنیم که آنهایی که بر اساس رانت، ارتباطات و تلفن صاحب امکانات و پول شدهاند از مدنیت بسیار پایینتری برخوردارند. اصطلاحاً در فرهنگ ما به این افراد «تازه به دوران رسیدهها» گفته میشود. این پدیده نشان از «به همریختگی طبقاتی» در جامعه ماست. هر فردی در هر سمت و جایگاهی که هست، اگر یکباره حالت جهشی پیدا کند، حتماً نوعی نارسایی رفتاری در او پدیدار میشود.
از سوی دیگر، استبداد تاریخی دلیل تفاوت در نظر و عمل دانسته میشود. ما به دلایل تاریخی و سیاسی ما در جایی آموزش نمیبینیم که مورد نقد قرار بگیریم. شما اگر ملایمترین انتقاد را به میانگین ایرانی داشته باشید احتمالاً دوستی آن شخص را از دست میدهید. ما به سختی میتوانیم به همدیگر تذکر بدهیم و یکدیگر را نقد بکنیم. هم روش این کار را بلد نیستیم و هم آمادگی روحی برای پذیرش نقد نداریم.
بر خلاف بسیاری از تحصیلکردههای ایرانی که دولت را مقصر این مسائل و مشکلات میدانند، معتقد هستم که جامعه سهم خیلی مهمتری دارد. جامعه، تشکلهای مردمی و اصناف و انجمنها در این مسائل خیلی مهمتر از دولت هستند.
رابطه با کشورهای توسعه یافته
اصول توسعه را میتوان از کشورهای دیگر گرفت و برای توسعه یافتگی به کار برد. اما الگوهای توسعه الزاماً از یک جامعه به جامعه دیگر قابل کاربست نیستند. حضرت امیر (ع) میگویند:
شما را دعوت میکنم به ترس از خدا و نظم در امور.
شاید نظم در امور را بتوان اینگونه تجزیه کرد: عقلانیت، علمگرایی، قانونگرایی، انسجام فکری نخبگان سیاسی، قوه مقننه قابل کارآمد و قوه قضائیه بیطرف. این اصول جهان شمول هستند و نتیجه تجربه بشری. هیچ جامعهای نمیتواند بدون علم، نظم و عقلانیت و انسجام و قانونگرایی توسعه پیدا کند.
اصول زندگی ناشی از توسعهیافتگی
سبک زندگی ناشی از توسعه یافتگی، دارای اصولی است. نخستین اصل مسأله قانونگرایی است. یعنی افراد باید بیاموزند که در چهارچوب قانون عمل کنند. مهمترین وجه توسعه یافتگی در سبک زندگی، رعایت قاعده و قانون در یک جامعه است. به دلایل بسیار پیچیده روانی و تاریخی و اجتماعی، میانگین ایرانی علاقهمند به قاعده نیست. در عوض خیلی علاقهمند است از هر روشی استفاده کند تا به منافعش برسد که عموماً هم منافع دنیوی هستند. این آسیب باید در یک مقطعی اصلاح شود.
رعایت قانون و قاعدهمندی کانون سبک زندگی معطوف به توسعهیافتگی است. وقتی انگلستان، آلمان، آمریکا، ژاپن و بعدها برزیل و دیگران را با خود مقایسه میکنیم، درمییابیم که کانون توسعهیافتگی آنها قانونگرایی است. ثباتی که در اندیشه و تفکرات آلمانیها و ژاپنیها وجود دارد بدون تردید آنها را در موقعیت برتر جهانی قرار داده است؛ بنابراین، رعایت قانون و قاعدهمندی را در کانون سبک زندگی معطوف به توسعهیافتگی میدانم.
نسخهای برای اصلاح سبک زندگی ایرانیان
نخستین شاخص کتاب خواندن و مناظره کردن است. نمیپذیریم که میانگین ایرانیان پولی برای کتاب خریدن ندارند، چرا که ایرانیان برای غذا و تفریح پول به اندازه کافی دارند ولی برای مطالعه و بالا بردن سطح فکری پول خرج نمیکنند. یکی از پیامدهای بسیار مثبت کتاب خواندن این است که خودشناسی انسان افزایش مییابد.
نکته دوم در رابطه با سبک زندگی، رعایت حقوق انسانهای دیگر است. در این زمینه خیلی سقوط کردهایم. رعایت حقوق دیگران بسیار مهم و کلیدی است. اتفاقاً قواعد دینی ما در این رابطه بسیار آموزنده است. الان فرهنگ عمومی و اخلاقی ما بسیار انحطاط پیدا کرده است. این مسأله باید در یک جایی بحث شود. باید تعریف کردن از خودمان را هم متوقف کنیم اینکه میگوییم ما شاخص هستیم و در دنیا بسیار ممتاز هستیم به هیچ وجه درست نیست.
نکته سوم در این رابطه این است که اگر بخواهیم سبک زندگی خود را تغییر دهیم باید افراد فکری منصفی باشیم. در فرهنگ میانگین ایرانی کتمان، مماشات و توجیه زیاد داریم که برای توسعه یافتگی و سبک زندگی معقول مضر هستند.
موضوع چهارم این است که میانگین ایرانی، دامنه لذاتش خیلی محدود است. سبک زندگی ما لذات ما را به موارد خاصی محدود میکند. قدم زدن در خزان، با دوستان فرهنگی بودن، کمک کردن به ایتام، پنج دقیقه به یک گل نگاه کردن، چهل صفحه در مورد خود نوشتن، احترام به عابر پیاده، نپریدن وسط حرف دیگران، سکوت فراوان، آشغال پرت نکردن از اتومبیل، جواب تلفن مردم را دادن، مؤدب بودن، تقدیر از کار خوب، ویژگیهای مثبت افراد را دیدن، گفتن ده بار در روز: من اشتباه کردم، زبانهای خارجی آموختن در زندگی ما ایرانیها بسیار محدود است.
نکته پنجم این است که اگر بخواهیم سبک زندگی معقول داشته باشیم باید نظام اجتماعی با ثباتی داشته باشیم. برای این کار باید قوههای مقننه و قضائیه بیش از وضعیت فعلی، با قاعدهمندی و انصاف بیشتری عمل کنند تا اینکه توازنی میان قوه مجریه و دستگاههای اجرایی و دستگاههای نظارتی کشور به وجود آید.
چکیده
شباهتهای انسانها بسیار است چرا که آدمی در تمام نقاط دنیا برای زندگی تلاش میکند و شغلی برای خود دستوپا کرده و تشکیل زندگی میدهد و بچهدار میشود و با خویشان و نزدیکان و دوستان خود معاشرت میکند. انسانها قوانینی برای خود وضع میکنند و آداب و فرهنگ و سنن برای جامعه بوجود میآورند. آنان برای زندگی خود خانه، روستا و شهر میسازند و از خانواده و کشورشان حفاظت و دفاع میکنند و بسیاری شباهتهای دیگری نیز دارند.
اما انسانها تفاوتهایی هم دارند بخصوص تفاوت فرهنگی و آداب و رسوم. تفاوت فرهنگی بین مردمان قارهها، کشورها و مناطق مختلف و شهرها و روستاها وجود دارد که در این مقاله به طور کلی به آنها اشاره شد.