فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد

فدای سرت

فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد .

فدای سرت اگر چرخ دنیا با چرخ تو نمیچرخد . فدای سرت
تو چایت را بنوش .
روی ایوان خانه مادربزرگت بنشین و با او گپ بزن.
میتوانی غرور را کنار بگذاری و عشق زندگیت را به یک شام دونفره دعوت کنی.
برای پرنده ها دانه بریزی و بعد، از دیدن نوک زدن آنها به دانه های گندم لذت ببری.
میشود دقایقی را برای مادرت کنار بگذاری و چند لحظه را در آغوش او سپری کنی میبینی که چقدر آرامش بخش است.
میشود از زندگی لذت برد .
میشود از ثانیه ها نهایت استفاده را کرد.
مگر چقدر عمر میکنیم که بخواهیم آن را هم صرف سروکله زدن با این و آن بکنیم و از شکل راه رفتن همراهمان تا آبی بودن رنگ آسمانو گردی زمین ایراد بگیریم… چه خوب میشد اگر میتوانستیم به زمین و زمان گیر ندهیم و سخت نگیریم.
خوب میشد اگر زندگی میکردیم نه فقط نفس میکشیدیم !

فدای سرت اگر دلت شکست تو دل نشکن بعد میبینی چطور دل شکته ات جوش می خورد

فدای سرت اگر بهت گفتن از تو بهترن تو اندازه دهن آنها نیستی چون شک نکن برایشان زیادی بودی

فدای سرت اگر گفتند روزگار بر وقف مراد آنهست و هیچوقت چرخش نمیچرخد چون این قانون طبیعت است که چرخ زوزگار می چرخد

فدای سرت اگر تلاشت رو کردی غرورت را زیر پا گذاشتی اما باز پس زده شدی چون هیچوقت وجدانت ناراحت نیست چون تو خواستی اون نخواست و وجدان اون الان ناآرام است

فدای سرت اگر اشکتو درآوردن و گریه کردی چون یاد گرفتی قوی بمانی  و بفهمی همه چی همیشه بر وقف مراد نخواهد بود حال با این همه بنشین لبخندی بزن و از اول شروع کن و خودت را لایق بهترین ها بدون چون تو هنوز هستی لبخنی بزن و همه ناکامی هارو بریز دور چون فردا روز جدید

پاسخ دهید