سندروم ایمپاستر چیست
آیا همانقدر که دیگران شما را باهوش و با استعداد و موفق تصور می کنند خود را باهوش می دانید؟ اگر پاسختان منفی است احتمالا به سندروم ایمپاستر مبتلا هستید.
در تعریف کلی، افراد مبتلا به سندروم ایمپاستر، تصور میکنند که لیاقت پیروزیهایشان را ندارند. ممکن است آنها از پیروزیها و موفقیتها خوشحال نشوند یا تصور کنند که از روش نادرست یا فریبکاری به موفقیت رسیدهاند. به هر حال این احساس ناخوشایند، آنها را از لذت بردن از ساختمانی که بهسختی بنا کردهاند، بازمیدارد.
تصور کنید کارآفرینی هستید که با تلاش زیاد و مقاومت در برابر اطرافیان، شرکت خود را بنا کردهاید. کارها با سرعت پیش میروند و شما به موفقیتهای اولیه دست پیدا میکنید. درست در همین زمان است که سندرم به سراغ شما میآید. در این حالت نمیتوانید از موفقیتها لذت ببرید و ممکن است خودتان را تا حدی مقصر بدانید. یک اتفاق ساده یا صحبت یکی از اطرافیان باعث خواهد شد که خودتان را لایق موقعیتهای پیشآمده ندانید. در این حالت راهکارهایی وجود دارد که میتوان با استفاده از آنها با این حس مقابله کرد و از پیشرفت سندرم جلوگیری کرد. با ما همراه باشید تا این سندروم و راه های مقابله با آن را برای شما بیان کنیم.
گروههای در معرض خطر سندروم ایمپاستر
۱- افرادی که موفقیتشان سریع حاصل شده است: نویسندهای که کتابش بهترین فروش را داشـته یـا فروشندهای که بهترین و بیشترین فـروش را داشـته و یا هر فردی که به سرعت به موفقیتی دست یافته است، بیشتر از دیگران در معرض خطر این سندروم قرار دارد. این افراد در چنین شرایطی، این طـور فـکر میکنند: «نمیدانم برای اولیـنبار، چـطور توانستم این کار را بکنم، چطور ممکن است که بتوانم دوباره چنین موفقیتی کسب کنم؟»
۲- گروه دیگری که از این سندروم آسیب مـیپذیرند افـرادی هستند که اولین فرد زبده و حرفهای در کل خانواده هستند. این امر بیشتر در میان سیاهپوستان، رومیان، آسیاییها، آمریکاییها و بومیان آمریکا و نیز مـهاجرانی دیـده میشود کـه اغلب بار سنگین انتظاراتی را که از آنها برای حمایت از خانواده، اجتماع، نژاد یا ملیت میرود، به دوش میکشند.
۳- افـرادی که والدینی بسیار موفق دارند: زمانی که یک یا هردو والد سـابقه مـوفقیتهایی چـشمگیر داشتهاند، فرزندان این فشار را حس میکنند که باید از عهده این کار برآیند.
۴- افرادی که در میان دیگران یا در زمینه کاری خـود«تک»بوده و یا اولیـن فـردی هستند که یک ویژگی منحصر به فرد را دارند. همه ما میدانیم که در معرض فشار و یا خطر بودن چه حالتی ایجاد میکند. زمانی که شما یگانه فرد دارای مـعلولیت، در میان دیگران باشید و یا در زمینه کاری خود یک اقلیت محض باشید،این فشار شدیدتر خواهد بود، زیرا حالا شما به عنوان نمایندهای از گروه خود قلمداد میشوید. اینکه شما امکان این را نـدارید کـه حداقل فردی متوسط باشید و یا در امور خود شکست بخورید و هیچ ارتباط و اتصالی با گروه اجتماعی خود نداشته باشید، ممکن است منجر به بروز احساس تردید و یا حس تظاهر،در شما شـود.
۵- اشخاصی که به مشاغلی مشغول هستند که با جنس آنها همخوان نـیست، بیشتر دچـار سندروم ایمپاستر میشوند.
۶- افرادی که تنها کار میکنند: در مورد کسانی که تنها کار میکنند،هـیچ نـوع مـدیریت،بررسی عملکرد و معیارهای ثبت شـدهای وجـود نـدارد. در عوض سنجش کارایی و موفقیت آنها کاملا درونی است و این مسأله مشکلساز است، زیرا افرادی که به این سندروم مبتلا هستند، مـعیارهای فـوق العـاده بالایی برای خود در نظر میگیرند.
غلبه بر سندروم ایمپاستر
اغلب اوقات، سختترین قسمت کار همین است که آدم قبول کند به این سندروم دچار است. خیلیها فکر میکنند راه جایگزین این است که آدم متظاهر و خودبزرگبین باشد؛ اما این تنها راه نیست. مالیدن پوزهی این سندروم به خاک، راه و چاهی دارد:
۱- هیجانات خود را بپذیرید
قدم اول این است که ببینید چه احساسی دارید و اصلا چرا. یک دفتر یادداشت بردارید و آن را همیشه با خود داشته باشید. هر وقت به تواناییهای خود شک کردید و یا احساس بیکفایتی داشتید، این حسها را بنویسید و کنارش توضیح بدهید که چه چیزی باعث شده این حس به شما دست بدهد. تا میتوانید هر موقعیت را دقیق و با جزئیات توصیف کنید. شاید حتی همان موقع که فکرتان را روی کاغذ میآورید، متوجه شوید که اصلا دلیلی برای اضطراب وجود ندارد. سپس با جملات مثبت و خوشبینانه به مقابله با افکار منفی بروید. برای خودتان تصدیقکنندههایی بسازید که تأثیر افکار منفی را خنثی کنند. به این فکر کنید که چه موفقیتهایی داشتهاید که باعث شده به این مرحله برسید.
پائولین رز کلنس (Pauline Rose Clance) و سوزان ایمز (Suzanne Imes) راه جالبی را پیشنهاد کردهاند: در ذهنتان تجسم کنید که تمام کسانی که به نظر خودتان گولشان زدهاید، جلویتان ایستادهاند و شما دارید برایشان توضیح میدهید که سرشان کلاه گذاشتهاید.. چه واکنشی خواهند داشت؟ چه جوابی میدهند؟ احتمال زیاد، میگویند که اینکه پاداش/ترفیع/ امتیاز به شما دادهاند، علتش این نبوده که گول چربزبانی شما را خورده باشند. حتی شاید به آنها بر بخورد که به قضاوت حرفهایشان شک کردهاید!
یادتان نرود، حسها حقیقت را نمیگویند. صرف اینکه احساس کنید صلاحیت لازم را ندارید معنیاش این نیست که واقعا بیکفایت هستید. نسبت به افکار و احساساتی که غیر ارادی از فکرتان میگذرند هوشیار باشید. هر وقت که مچ یکی از آنها را گرفتید، با کمک عبارتهایی که بر پایهی حقیقت هستند با افکار خودکار و منفی خود مقابله کنید. مثلا با خود بگویید «من صلاحیت انجام این کار رو دارم، چون…»
۲- با دیگران حرف بزنید
ولری یانگ (Valerie Young) در کتاب خود «The Secret Thoughts of Successful Women»، مینویسد که وقتی فهمید همتایان و مشاوران و راهنماهایش هم به تواناییهای خود شک میکنند، چقدر حیرتزده شده بود: «در نظر من آنها واقعا باهوش بودند، فن بیان قشنگی داشتند و آدمهای لایق و شایستهای بودند. فهمیدن این که حتی آنها هم در دل خودشان احساس میکردند دارند بقیه را با صلاحیتهای نداشته گول میزنند، زندگیام را از این رو به آن رو کرد.» برقراری ارتباط با دیگران را امتحان کنید، با آدمهایی که به آنها اعتماد دارید حرف بزنید. شاید شگفتزده شوید اگر ببینید چقدر از دوستان و همکارانتان احساس شما را خوب درک میکنند. به کسانی که در زندگیتان هستند گوش کنید و اجازه بدهید مطمئنتان کنند که ترستان اساس منطقی ندارد.
۳- نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید
اگر از ضعف و قوتهایتان خبر داشته باشید، اطمینان بیشتری به خود پیدا میکنید. فکر کنید ببینید چه راههایی برای کم کردن نقاط ضعفتان وجود دارد. وقتی نقاط قوت و ضعف خود را درست و حسابی شناخته باشید، دیگر لازم نیست هر بار پروژهی جدیدی شروع میشود یا مسئولیت جدیدی عهدهدار شدید ساعتها با خودتان فکر کنید و دلشوره به جانتان بیفتد که «اگر از دستم برنیاید، چه؟».
۴- پوزهی کمالگرایی را به خاک بمالید
باید بر کمال گرایی غلبه کنید! عدهی زیادی از کسانی که با سندروم متقلب دست و پنجه نرم میکنند، افرادی کمالگرا هستند. اهدافی که این اشخاص برای خود تعیین میکنند، در حد نامعقولی بزرگند و زیادی سخت هستند. برای همین هم خیلی احتمال دارد که به هدف نرسند. بعد هم که شکست خوردند، از خودشان خجالت میکشند و دچار ناامیدی میشوند.
اگر این قصه برای شما آشناست، بد نیست در مورد اشتباهات رایج در هدف گذاری مطالعهای داشته باشید و یاد بگیرید که چطور میشود هدفی تعیین کرد که چالش برانگیز و در عین حال دستیافتنی و واقعگرایانه باشد. به جای اینکه اشتباههای خود را مایهی خجالت زدگی و آبروریزی بدانید، به آنها به چشم تجربههایی بنگرید که یادتان میدهند چطور دفعهی بعد از این دفعه هم بهتر عمل کنید.
۵- موفقیتهای شما متعلق به خودتان است این را بپذیرید
برای کسانی که سندروم ایمپاستر دارند، اغلب قبول کردن تعریف و تمجید زیاد راحت نیست. اگر اوضاع خوب پیش برود، آنها فکر میکنند موفقیتشان به خاطر عوامل بیرونی است؛ مثل کمکهای دیگران، یا شانس. اما اگر اوضاع خراب شود فقط خودشان را سرزنش میکنند. مسئولیت موفقیتهایتان را قبول کنید. وقتی به هدفی میرسید یا پروژهی مهمی را به آخر میرسانید، به یاد بیاورید که این مهارت و استعداد شخص خودتان بوده که نه همه، اما بیشترین سهم را در موفقیت شما داشته است.
هر بار بازخورد مثبت میگیرید، آن را در دفترچهای ثبت کنید. هیچ کاری را بدون تمرین نمیشود یاد گرفت؛ پس گوش دادن به تحسین و تمجید را یاد بگیرید و برای پذیرفتن تعریفهای دیگران و انرژی گرفتن از شنیدنشان تمرین کنید. برای خودتان بنویسید که چرا افکار منفی شما اشتباه یا بیمعنی هستند و برای خودتان استدلال بیاورید که به چه دلیل لیاقت این شغل را دارید و چرا ارزشمند هستید.
چکیده
سندروم ایمپاستر یک پدیده روانی است که در آن افراد نمیتوانند موفقیتهایشان را بپذیرند. بر خلاف آنچه شواهد بیرونی نشان میدهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده، خود فرد تصور میکند که لیاقت موفقیت را ندارد و کلاهبردار است. موفقیت با خوششانسی، زمانبندی یا فریب دادن دیگران به دست آمده و اینکه آنها باهوش یا تلاشگر هستند توسط خود فرد مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
این عبارت برای اولین بار توسط روانشناسان در مقاله ۱۹۷۸ عنوان شد. محققین آن را به عنوان مسئله مؤثر بر زنانی تعریف کردند که علیرغم جایگاه تحصیلاتی و حرفهای برجسته خود، مصر هستند که هیچ استعدادی ندارند و هر کسی را که غیر از این میاندیشد، نادان میدانند. اما بسیاری از زنان موفق نسبت به اجرای خوب کار خود اضطراب دارند، افراد دارای سندروم ایمپاستر الگوهای تفکر خاصی دارند که ما شما را با این تفکر و راه غلبه بر آن آشنا کردیم که امیدواریم برایتان مفید بوده باشد.