زندگینامه چگوارا
همه ی ما بارها نام چگوارا یا ال چه را به عنوان یک رهبر انقلابی بزرگ بسیار شنیده ایم. در روز ۸ اکتبر سال ۱۹۶۷ میلادی ارنستو رافائل دولا سرنا مشهور به چگوارا انقلابی مشهور در یک توطئه سازمان سیا به اسارت نیروهای ارتش بولیوی درآمد و یک روز بعد در ۹ اکتبر به شیوه ای وحشیانه و غیر انسانی به قتل رسید. با ما همراه باشید تا شما را با زندگینامه این رهبر انقلابی آشنا کنیم.
ارنستو گوارا ملقب به چگوارا (Che Guevara) در ۱۴ ژوپن ۱۹۲۸ در شهر بندری روساریو، سانته فه به دنیا آمد. نسبت وی از طرف پدرش اسپانیایی و ایرلندی بود و هر دو نیاتکان پدری ارنستو در کالییفرنیا زاده شده بودند و از طرف مادر هم یک اسپانیایی الاصل بود.
ارنستو در بچگی مبتلا به بیماری آسم (تنگی نفس) میگردد و این بیماری باعث خانه نشینی و گوشه گیری او می شود اما همزمان سبب میشود که او شخصیتی متکی به خود و شجاع داشته باشد که با مشکلات بجنگد. چگوارا سال های بچگی را پشت سر گذاشت و وارد اوان جوانی شد که با سیر مسافرت او به کشورهای آمریکای لاتین او از نظر فکری پخته شد. چگوارا قبل از اینکه به اقدامات انقلابی دست بزند، در ۱۹۵۲ همراه دوستش آلبرتو گرانادو سراسر آمریکای لاتین را گشت زده بود و همچنین کتابی بسیار شناخته شده (که فیلم آن نیز ساخته شده است) به نام «خاطرات موتور سیکلت» در بیان خاطرات این سفر نگاشته است.
ورود چگوارا به عرصه سیاست
«ارنستو» که بزرگ ترین فرزند خانواده بود. در سال ۱۹۵۳ از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد و سپس سفر به دیگر کشورهای آمریکایی را آغاز کرد، سفری که نقطه عطفی در زندگی او بود. در سال ۱۹۵۴ زمانی که در «گواتمالا» بود با پشتیبانی از حکومت «جاکوب آربنز» که منتخب مردم بود قدم به عرصه مبارزات سیاسی گذاشت. ارنستو در سال ۱۹۵۵ به فیدل کاسترو پیوست و برای آزادی کوبا از دست باتیستا با او هم داستان شده بود و البته در همان زمان از کاسترو قول گرفته بود که در صورت پیروزی باید به او در راه کمک به آزادی تمام کشورهای لاتین اهتمام ورزد.
به هر حال اتحاد ارنستو با کاسترو شکل گرفت. ارنستو در همان زمان از طرف افراد کوبایی به عنوان «چه» ملقب شد که در معنی اسپانیولی (محاوره ای) به معنای آرژانتینی است. آنها با کمک یکدیگر و یارانشان توانستد که بر این دیکتاتور مورد حمایت آمریکا پیروز شوند و «چه» نقشی غیر قابل انکار داشت. او بعد از پیروزی انقلاب کوبا به سمت وزیر صنایع و نیز رییس بانک ملی کوبا به کار مشغول شد اما او خیلی زود دوباره به عرصه مبارزه بازگشت. او در ابتدای امر در کنگو اقدام کرد اما موفقیتی حاصل نکرد که دلایل مربوط به خود را دارد. به هر حال ارنستو به زحمت توانست از کنگو خارج شود و تا یک قدمی مرگ نیز پیش رفت اما جان سالم به در برد.
اما او در فکر اقدام بعدی و در کشوری دیگر بود و آن کشور ….کشوری نبود جز بولیوی. این کشور نیز دست کمی از دیگر کشورهای آمریکای لاتین که دست نشانده بودند نداشت. چه تصمیم گرفت که با کمک مردم بولیوی و آزادیخواهان آنجا بتواند حکومت بولیوی را سرنگون کند. آرزویی که هیچگاه در زمان حیات آن بزرگ مرد تحقق نیافت. (چه) سفر خود را به بولیوی مخفیانه آغاز کرد و با قیافه ای گریم شده تواسنت به بولیوی وارد شود. در ابتدا همه چیز خوب بود و خوب نیز پیش می رفت اما کم کم وقت عمل که رسید بسیاری از کسانیکه قول همکاری به او داده بودند و از قضا خود او را دعوت به چنین عملیاتی در بولیوی کرده بودند از انجام به تعهداتشان سر باز زدند.
ارنستو و معدود یارانش که تنها قرار بود قسمتی از نیروی چریکی او باشند تک و تنها به مصاف دشمن رفتند. این دشمن از نیروهای به اصطلاح کماندو آمریکایی بود که گویا از قرار معلوم جز ورزیده ترین نیروهای آمریکا بودند و ارنستو و یارانش با اینان ۱۱ ماه جنگیدند و به خاک و خون کشیدند و کشیده شدند اما مردانه ایستادند. در حالیکه تعداد متخاصمین و دشمنان به راحتی چند برابر انان بودند اما نتوانستند این شیرمردان را شکست دهند اما به دلایل بسیاری که خود « چه » در دفترچه خاطرات روزانه اش که تا زمان مرگ پر افتخار و غم انگیزش در آن می نوشت بیان شده در نهایت شکست خوردند و البته مطمئنا در صورتی که نیروهای آمریکایی وارد ماجرا نمیشدند شاید داستان جور دیگه ای رقم می خورد.
مقام های چگوارا در کوبا
چگوارا یکی از اعضای جنبش ۲۶ ژوئیه فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال ۱۹۵۹ قدرت را در کوبا. به دست آورد. وی چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رئیس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده داشت. او در سیاست خارجی کوبا هم نقش اساسی داشت. در سال ۱۹۵۹ از کشورهای آسیایی و آفریقایی دیدار کرد و در سال ۱۹۶۰ در راس هیأتی اقتصادی از کوبا به کشورهای بلوک شرق سفر کرد.
سپس به چین و کره شمالی رفت. چگوارا در سال ۱۹۶۱ نمایندگی کوبا را در «پونتا دل استه» به عهده گرفت و در سال ۱۹۶۲ ریاست هیئت اقتصادی دیگری را در سفر به اتحاد جماهیر شوروی داشت. در سال ۱۹۶۳ در یک کنفرانس اقتصادی در الجزایر شرکت کرد و در مارس سال ۱۹۶۴ به نمایندگی از کوبا در کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد در ژنو حضور یافت. پس از آن در همان سال دیداری رسمی از الجزایر داشت و در نوامبر ۱۹۶۴ برای سومین بار به اتحاد جماهیر شوروی رفت
سخنرانی چگوارا در سازمان ملل
چگوارا در دسامبر ۱۹۶۴ در نوزدهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک شرکت و به نمایندگی از کوبا در آن سخنرانی کرد. گزیده ای از سخنان چگوارا در مجمع عمومی ملل متحد:
«…. کوبا به اینجا آمدهاست تا موضع خود را درباره مهم ترین مسایل مورد مناقشه اعلام کند و این کار را با احساس مسئولیت تمام و تا جایی که امکان دارد، از این تریبون به انجام خواهد رساند و در عین حال، گفتاری از سر صداقت و راستی خواهد داشت… باید شاهد خانهتکانی و حرکت رو به جلوی این مجمع باشیم. … باید مجمع عمومی نوزدهم در تاریخ سازمان ملل همواره برجسته شود و در یادها بماند. ما برای این هدف تلاش میکنیم.
احساس می کنیم که حق داریم و متعهد به انجام آن هستیم، زیرا کشور ما یکی از نقاط پر اصطکاک جهان امروز است. جایی که اصول حاکم بر استقلال کشورهای کوچک در آن، همه روزه بلکه هر دقیقه، به معرض آزمایش در می آید… برای بقا، شروع دیگری هم هست: حفظ وحدت ملی، ایمان و قاطعیت در دفاع از کیان کشور و انقلاب. ….. نمایندگان محترم! به استحضارتان می رسانم که این شروط در کوبا وجود دارد. یکی از مسایل مهمی که مجمع باید به آن بپردازد و برای ما اهمیت خاصی دارد که برای آن راه حلی بیابیم، همزیستی مسالمت آمیز بین دولت هایی است که نظام اقتصادی و اجتماعی متفاوتی دارند…»
سرانجام با امید برانگیختن انقلاب در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد. وی ابتدا در سال ۱۹۶۶ به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد.
اعدام چگوارا
چگوارا به همراه چندتن دیگر از گروه چریکی به محاصره ارتش بولیوی که به وسیله ماموران سیا و افسران آمریکایی همراهی می شد درآمده و دستگیر شدند، چه روز بعد توسط سربازان بولیویایی تران به همراه شکنجه اعدام می گردد. چه به قاتل خود می گوید من می دانم تو برای کشتن من آمده ای مرا بکش تو یک مرد را می کشی. جلاد پس از شنیدن این جمله خجالت می کشد و سپس شروع به تیر اندازی با یک مسلسل نیمه اتوماتیک می نماید او ابندا ساق پای چه را هدف قرار می دهد و سپس دستان وی را در این هنگام چه بر روی زمین می افتد و دست خود را گاز می گیرد ( برای جلوگیری از گریه ) در نهایت جلاد تیری به گردن و سینه چه میزند.
به جلاد توصیه گردیده بود که تیری به سر وی شلیک نکند تا به نظر آید وی در درگیری کشته شده است. بقایای جسد چه گوارا در ۱۹۹۷ (میلادی) پیدا شد و به کوبا انتقال یافت. در سانتا کلارا بنای یادبودی برای او ساخته شده است. وی در این شهر در جریان جنگ های انقلابی کوبا پیروزی های شگرفی آفریده بود. فیدل کاسترو می گوید: در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم. یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چگوارا…
حکومت دیکتاتوری بولیوی جنازه او و همرزمانش را به شکلی مخفیانه در محلی نامعلوم مدفون کرد، ۳۰ سال پس از این واقعه در سال ۱۹۹۷ یکی از افسران اسبق ارتش بولیوی که در دفن چگوارا نقش داشت در بستر مرگ محل دفن او و یارانش را فاش ساخت. به همین مناسبت؛ صدها هزار تن از مردم کوبا طی مراسمی در ” سانتاکلارای کوبا ” گرد آمدند و نسبت به ارنستو و همرزمانش ادای احترام کردند .
جلاد چگوارا « ماریو تران » در سال ۲۰۰۶ به بیماری آب مروارید دچار شد و در یک بیمارستان در کوبا مداوا گردید. پسر وی در مصاحبه با روزنامه Santa Cruz de la Sierra این گونه بیان داشت: ۴ دهه از زمانی که پدرم کوشید تا یک رویا را نابود کند گذشت، و چه بازگشت و نبرد دیگری را برد. او به ماریو تران پیر چشمهایش را برای دیدن رنگ آسمان و جنگلها و خنده نوه هایش هدیه داد.
نامه چگوارا به همسر و فرزندانش
هلیدا، آلیدا، کامیلو، سلیا و ارنستیو، عزیزان من!
اگر ناچارید که این نامه را بخوانید علتش این است که من دیگر در بین شما نخواهم بود. آن موقع شما مرا سخت به خاطر می آورید و کوچکترها که اصلا مرا به یاد نخواهند داشت. پدر شما مردی بود که کارها و افکارش با یکدیگر هماهنگ بود و شکی نیست که او نسبت به اعتقادات خود وفادار بوده.
دوست دارم انقلابی های خوبی از کار درآیید، تا می توانید مطالعه کنید تا با روش ها و فنونی که شما را بر طبیعت مسلط می کنند، کاملا آشنا شوید. فراموش نکنید که انقلاب مهمترین چیز است و ما هر کدام به تنهایی ارزش نداریم. مهمتر از همه، همیشه این توانایی را داشته باشید که هرگونه ظلمی را که در جایی از این دنیا نسبت به کسی رواداشته می شود عمیقا بررسی کنید. این زیباترین خصلت یک فرد انقلابی است. به امید دیدارهای هرچه بیشتر با شما بچه های کوچک من! می بوسمتان و در آغوشتان می گیرم. پدر
سخنان چگوارا
چگوارا در کنار سفر، ماجراجویی و نبرد یک نویسنده نیز بود که از زمانی که از خانه به قصد آشنایی با مردمان آمریکای لاتین خارج شد تجربیات و نظراتش را مینوشت و همچنین نامه های بسیاری برای دوستان و خانواده از او باقی است.
۱- به اقتصاد سوسیالیستی بدون اخلاق مارکسیستی اعتقادی ندارم.
۲- امید به آینده، اندوه را می شوید.
۳- به دنیا نیامده ام که در سنین پیری بمیرم.
۴- اگر تو در برابر هر بی عدالتی از خشم به لرزه می افتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی.
۵- می دانستم در لحظه ای که روح بزرگ حاکم، ضربه ای می زند تا تمام بشریت را به دو دسته مخالف تقسیم کند، من در کنار مردم عادی خواهم بود.
۶- یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت می کند که به او احتیاج است.
۷- پرنده ای که از مترسک بترسد، از گرسنگی خواهد مرد.
۸- بگذار هر چه از دست می رود برود! آنچه را می خواهم که به التماس نیالوده باشد هر چه باشد حتی زندگی.
۹- شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت.
کتاب رفیق درباره زندگی و مرگ ارنستو چگوارا
این کتاب به خوبی نوشته شده است و تمامی صفحات کتاب شامل ارجاعات نویسنده به منابع مختلف را شامل می شود. در جاهایی هم که منابع نامعتبر یا شایعاتی نیز وجود داشته، نویسنده سعی کرده است در قالب پاورقی به بررسی آن ها بپردازد. این موارد نشان می دهد که با یک کتاب خوب و واقعی از زندگی چگوارا روبه رو هستیم. کتاب در یازده فصل نوشته شده است و در مجموع ۶۸۸ صفحه است. سر فصل های کتاب عبارتند از:
۱- کودکی، جوانی و آسم در آرژانتین
۲- سال های عشق و بی خیالی در بوئنس آیرس، دانشکده پزشکی، پرون و چیچینا
۳- اولین خون، مهم پیدا کردن راه است نه زنده ماندن
۴- زیر آتش همراه فیدل
۵- مرد ما در هاوانا
۶- مغز انقلاب، فرزند اتحاد شوروی
۷- به زیبایی مردن چه فایده دارد، سوسیالیسم باید زنده بماند
۸- همراه فیدل، نه ازدواج نه طلاق
۹- قلب تاریکی چه گوارا
۱۰- چه کسی در بولیوی به او خیانت کرد؟
۱۱- مرگ و احیا
نویسنده در کتاب به خوبی توضیح می دهد که چرا ارنستو چگوارا تا این حد مشهور شده است و به یک چهره جهانی بزرگ تبدیل شده است. او نه تنها انقلاب کوبا بلکه همه کارهایی را چگوارا انجام داده به خوبی بررسی می کند و در آخر کتاب دلیل تبدیل شدن چگوارا را به یک چهره جهانی به خوبی تحلیل می کند.
چکیده
ارنستو چه گوارا زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ که بیشتر به نام چگوارا یا ال چه شناخته می شود، پزشک، چریک، سیاست مدار، نظریه پرداز جنگی و انقلابی مارکسیست زاده آرژانتین و یکی از شخصیت های اصلی انقلاب کوبا بود. چهره و ظاهر او بطور فراگیر به عنوان یکی از نمادهای انقلابی بشر دوستانه و به عنوان یک نشان جهانی شناخته شده در فرهنگ عامه بدل گشت. چگوارا سرانجام در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ کشته شد. امیدواریم از این مقاله نیز لذت برده باشید، از اینکه با ما همراه بودید از شما سپاسگزاریم.