زندگینامه لئونارد کوهن

زندگینامه لئونارد کوهن

زندگینامه لئونارد کوهن

لئونارد کوهن در ۲۱ سپتامبر سال ۱۹۳۴ در مونترال کبک کانادا متولد شد. وی از شاعران، رمان‌ نویسان و خوانندگان کانادایی است. البته شهرت بیشتر کوهن بخاطر موسیقی اوست. به طوری که لئونارد کوهن در سال ۲۰۰۸ به عضویت تالار مشاهیر راک اند رول درآمد. با ما همراه باشید تا شما را با زندگینامه این خواننده مشهور آشنا کنیم.

سیر هنری لئونارد کوهن

لئونارد کوهن خواننده و ترانه‌ سرای کانادایی در ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۴ در مونترال کانادا به دنیا آمد. او از فرزندان معروف‌ ترین خاخام‌ های کانادا بود. در بچگی با پدربزرگش خاخام سالامون کلینتسکی-کلاین در مورد تورات بحث و جدل می‌ کرد. جالب این که ملودی ترانه معروف او «چه کسی با آتش» (Who by Fire) نیز به دعایی یهودی برمی‌ گردد.

به گفته‌ کوهن، او هنگام مرگ پدرش برای نخستین بار قدرت کلمات را حس کرده است. او که در آن زمان تنها ۹ سال داشته، پس از مراسم خاک‌ سپاری، کراواتی را از کمد لباس پدرش برمی‌ دارد، آن را می‌ شکافد و یادداشت کوتاهی با این جمله در آن می‌ گذارد: «چه کسی می‌ گذرد؟ و -من می‌ پرسم- چه کسی [او را] صدا می‌ زند؟» بعد این کراوات را با همان یادداشت در باغ دفن می‌ کند. کوهن در ابتدای سیر هنری خود به عنوان نویسنده فعالیت می‌کند.

در همان سال‌های جوانی تبدیل به ستاره جوان فضای ادبی مونترال می‌ شود. شیوه بیان او در همان زمان به پختگی می‌ رسد و پس از آن تصمیم می‌ گیرد با الهام از باب دیلن، خواننده، شاعر و آهنگساز آمریکایی، شعرهای خود را با نواختن گیتار بخواند. با ارائه ترانه «سوزان»، اولین آهنگ از اولین مجموعه او در سال ۱۹۶۷، مسیر آینده وی به عنوان خواننده مشخص می‌ شود. تنها ۲۶ سال دارد که در جزیره هیدرا در یونان برای خود خانه‌ ای می‌ خرد. در آنجا با ماریان، عشق پرشور دوران جوانی خود که زنی نروژی بوده، آشنا می‌ شود. مادربزرگ این زن زمانی پیش‌ بینی کرده که ماریان در آینده با مردی آشنا می‌ شود که زبانی طلایی دارد. کوهن، یکی از معروف‌ ترین آهنگ‌ هایش را با نام «بدورد، ماریان!»، نیز به معشوق خود تقدیم کرده است.

آثار لئونارد کوهن

نام آهنگ تاریخ انتشار
Songs of Leonard Cohen ۲۷ دسامبر ۱۹۶۷
 Songs from a Room آوریل ۱۹۶۹
 Songs of Love and Hate مارس ۱۹۷۱
 New Skin for the Old Ceremony آگوست ۱۹۷۴
 Death of a Ladies’ Man نوامبر ۱۹۷۷
 Recent Songs سپتامبر ۱۹۷۹
 Various Positions دسامبر ۱۹۸۴
 I’m Your Man فوریه ۱۹۸۸
 The Future نوامبر ۱۹۹۲
 Ten New Songs اکتبر ۲۰۰۱
Dear Heather اکتبر ۲۰۰۴

جوایز و افتخارات لئونارد کوهن

زندگینامه لئونارد کوهن

کوهن در سال ۲۰۱۱ به دلیل «مجموعه آثارش که بر سه نسل در سرتاسر جهان تاثیر گذاشته‌ است» جوایز شاهدخت آستوریاس – یکی از معتبرترین جوایز ادبی اسپانیا – را دریافت کرد. هیئت داوران جایزه پرنس آستوریاس در مورد کوهن گفتند که «او تصویری آفریده‌ است که در آن، شعر و موسیقی درهم آمیخته‌ اند و به چیز گران بهای تغییرناپذیری بدل شده‌ اند».

ماجرای عشق طولانی لئونارد کوهن و ماریان

بیست و پنج ساله بود. در لندن در اتاق های سرد می نشست و شعرهای غمگین می سرود. با سیصد دلار کمک بلاعوض سازمان هنری کانادا گذران زندگی می کرد. سال ۱۹۶۰ بود. مدت ها پیش از آنکه مقابل ۶۰ هزار نفر درجشنواره ی در «ایسل آف وایت» برنامه اجرا کند. در آن روزها یک یهودی رادیکال، شهرستانی خارج نشین و پناهنده ای از صحنه ادبیات مونترال بود. کوهن که خانواده اش صاحب نام و بافرهنگ بودند، نگاه طعنه آمیزی به خود داشت.

یک کولی با پشت گرمی به حساب می آمد. نخستین چیزی که در شهر لندن خرید، ماشین تایپی اولیوتی و یک بارانی آبی رنگ از مغازه بربری بود. مدت ها پیش از آنکه تماشاگری داشته باشد، ایده ی متمایزی داشت نسبت به مخاطبی که می خواست. در نامه ای به ناشرش گفت که هدف اش نوجوانان خودبسنده، عاشقانی با هر درجه ی از خشم، حامیان نومید نظریه افلاطون، چشم چران ها، هیپی های موبلند و پیروان پاپ است.» کوهن رفته رفته از آسمان خاکستری و بارانی لندن دلزده شد. یک دندانپزشک انگلیسی یکی از دندان های عقل او را کشیده بود. پس از چند هفته ی سرد و بارانی سرکی به بانک زد و از تحویلدار درباره پوست آفتاب سوخته اش پرسید. تحویلدار بانک گفت تازه از سفری به یونان بازگشته. لئونارد بلیت هواپیما خرید.

دیری نپایید که وارد شهر آتن شد. از آکروپلیس دیدار کرد. به بندر پیرئوس رفت. کشتی گرفت و در جزیره هیدرا پیاده شد. کوهن وارد بندر نعلی شکل جزیره شد. مردمی که «رستینا» خنک می نوشیدند و ماهی سرخ شده در کافه های کنار آب می خوردند. لئونارد به درختان کاج و صنوبر و خانه های سفیدی که روی تپه بنا شده بودند، نگاه کرد. یک جور خاصیت اسطوره ای و بدوی هیدرا داشت. عبور و مرور ماشین ها ممنوع بود. الاغ ها آب را از پله های طویل به خانه ها می رساندند… بالاخره کوهن به لطف ارثی که مادربزرگ اش برای اش گذاشته بود خانه ی سفید به مبلغ ۵۰۰ا دلارخرید.

هیدرا نوید زندگی را می داد که کوهن تشنه اش بود: اتاق های اضافی، صفحه خالی…. طول روز کوهن روی رمانی به نام بازی محبوب و مجموعه اشعاری با عنوان گل هایی برای هیتلر کار می کرد. او میان نظمی افراطی و انواع و افسام بی قیدی می لغزید. روزهایی برای تمرکز ذهن زاهد بود و گاهی برای به کار افتادن مغزش مواد مخدر استفاده می کرد: حشیش و اسید و شیشه. سال ها بعد اعتراف کرد: «سفر پشت سفر می رفتم، روی تراس ام در یونان می نشستم، منتظر دیدار با خدا بودم. معمولا دچار خماری بدی می شدم.»

زندگینامه لئونارد کوهن

کوهن این طرف و آن طرف با زنی زیبای نروژی برخورد می کرد. نام زن جوان ماریان ایلن و بزرگ شده ی حومه اسلو بود. قدیم ندیم ها مادربزرگ اش به ماریان گفته بود: «قراره با مردی آشنا بشی که زبانی از طلا داره.» او فکر کرده بود آن مرد را در کنارش دارد: آلکس ینسن، رمان نویس نروژی که در حال و هوای جک کرواک و ویلیام بروگس می نوشت. ماریان با ینسن ازدواج کرد .آنها پسری به نام آکسل کوچولو داشتند. ینسن مرد خانه و خانواده نبود. به هر حال وقتی که پسرشان چهار ماه داشت ینسن به قول ماریان، دوباره با زنی دیگر نردعشق باخت و رفت.

یک روز بهاری ایلن همراه با پسر خردسالش در بقالی و کافه منتظر ایستاده بود. ده ها سال بعد در یک برنامه رادیویی نروژی خاطرات آن روز را ماریان چنین مرور کرد: «برای خرید با سبدم به انتظار ایستاده بودم تا بطری آب و شیر بردارم. او در درگاه در ایستاده بود و نور خورشید از پشت سرش می تابید.» کوهن از ماریان می خواهد به او و رفقایش ملحق بشود که بیرون کافه بودند. لئونارد شلواری خاکی، کفشی راحت و پیراهنی مردانه به تن داشت که آستین های اش را بالا زده و کلاهی بر سر داشت.

آنطور که ماریان بخاطر می آورد ظاهرا لئونارد محبت فراوانی به او و کودک نشان داد. ماریان مجذوبش شد: «این احساس را با سلول های بدنم لمس کردم. نوری بر من تابیده شد.» به نقل از نیویورکر، کوهن میان بانوان موفقیت هایی کسب کرده بود. او نغمه سرای اندوه بود -بعدها او را پدرخوانده غم نامیدند- کوهن مدام مورد توجه زنان قرار داشت. به عنوان یک مرد جوان چهره مایکل کورلئونه پیش از پیری را داشت. چشمانی گرد، تیره با کمی قوز اما حسن نیت و چرب زبانی اش جذابیت اش بود. جونی میچل که زمانی همراه زندگی کوهن بود و تا اخر عمر دوستش باقی ماند کوهن را «شاعر خلوتگاه زنان» توصیف می کند.

لئونارد بیشتر و بیشتر با ماریان وقت می گذراند. یکبار وقتی از هم جدا شدند -ماریان و آکسل در نروژ و لئونارد برای جور کردن پول به مونترال رفته- تلگرافی برای ماریان فرستاد: «در خانه همه ی چیزی که احتیاج دارم زنم و پسر اوست. با عشق، لئونارد.» دوران جدایی، جر و بحث و حسادت هم بود….در سال های میانی دهه ۶۰ کوهن شروع به ضبط کردن ترانه های اش کرد و موفقیت جهانی بدست آورد. ماریان برای علاقه مندان کوهن همان شخصیت تاریخی -الهام بخش را پیدا کرده بود. تصویری خاطره انگیز از او که روی میز در خانه ی در هیدار نشسته زینت بخش پشت جلد آلبوم «ترانه های از یک اتاق» شد.

کوهن و ماریان پس از هشت سال رابطه شان کم کم به هم خورد. کوهن به هم خوردن رابطه را چنین توصیف می کند: «مثل فرو ریختن خاکستر بود.» کوهن بیشتر وقتش را به خاطر کارش خارج از جزیره می گذراند. ماریان و اکسل تنها می ماندند تا اینکه به نروژ رفتند. ماریان دوباره ازدواج کرد اما زندگی روی تلخ هم داشت بخصوص برای اکسل که به بیماری هایی مبتلا بود. طرفداران کوهن می دانند این ماریان بود که الهام بخش ترانه هایی مثل «پرنده روی سیم»، «Hey, That’s No Way to Say Goodbye» و مهم تر از همه بدرود ماریان «So Long, Marianne» شد. ماریان و کوهن ارتباطشان قطع نشد. وقتی کوهن به کشورهای اسکاندیناوی سفر می کرد ماریان پشت صحنه اجراها به دیدارش می رفت.

آنها با هم نامه و ایمیل رد و بدل می کردند، وقتی با روزنامه نگاران و دوستان از رابطه عاشقانه خود حرف می زدند همیشه از صمیمانه ترین عبارات استفاده می کردند. اواخر ماه ژوییه امسال کوهن ایمیلی از دوست نزدیک ماریان به نام جان کریستین مولستاد دریافت کرد که نوشته بود ماریان از سرطان رنج می برد. در آخرین مکالمه شان ماریان به کوهن گفته بود خانه ساحلی خود را فروخته تا بابت هزینه های اکسل آسوده خاطر باشد اما ابدا اشاره ای به بیماری خود نکرده بود. حالا به نظر می آمد ماریان تنها چند روز دیگر فرصت دارد. کوهن فوری دست به قلم شد:

«خب ماریان، به زمانی رسیده ایم که واقعا خیلی پیر شده ایم و جسممان فرتوت شده. فکر می کنم به زودی به تو ملحق خواهم شد. بدان که خیلی نزدیک پشت سرت هستم، آن قدر که اگر دستت را دراز کنی، دستم را خواهی گرفت. و می دانی که همیشه عاشق زیبایی و خردمندی ات بوده ام. اما احتیاجی نیست بیشتر بگویم چون خودت همه را می دانی. اما حالا، تنها می خواهم برایت سفر خوبی را آرزو کنم. خدا نگهدار دوست خوبم. با عشقی بیکران. تو را در انتهای جاده خواهم دید.»

زندگینامه لئونارد کوهن

دو روز بعد کوهن ایمیلی از نروژ دریافت کرد: لئونارد عزیز، دیروز بعدازظهر ماریان آرام آرام در خواب زندگی را بدرود گفت. کاملا در آرامش و در حالی که دوستان نزدیکش دورش بودند. نامه ات وقتی رسید که می توانست با هشیاری کامل حرف بزند و بخندد. وقتی باصدای بلند نامه ات را خواندیم، لبخندی زد که فقط مختص ماریان بود. آن قسمتی که نوشتی درست پشت سرش هستی و آنقدر نزدیک که دستت به او می رسد دستانش را دراز کرد.

نامه ات آسودگی خاطر عمیقی به او داد که شما شرایطش را می دانی و دعای خیرت برای سفر، قدرت مضاعفی بهش بخشید… در آخرین ساعت زندگی اش در حالی که خیلی آرام نفس می کشید، دستش را گرفتم و زمزمه کردم: «پرنده ی روی سیم». و وقتی اتاق را ترک کردیم روحش برای ماجراجویی جدیدی از پنجره پرواز کرد. پیشانی اش را بوسیدم و واژگان ماندگار تو را زمزمه کردیم… بدرود ماریان.

مرگ لئونارد کوهن

در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶ مدیر برنامه‌های او اعلام کرد که کوهن در شب مرگش در منزل خود در لس آنجلس، زمین خورده و بعد به آرامی در خواب فوت کرده‌است. او گفت مرگ کوهن «ناگهانی، غیرمنتظره و آرام بود».

چکیده
لئونارد کوهن متولد ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۴ شاعر، رمان‌ نویس و خواننده و ترانه‌ سرای یهودی‌ تبار کانادایی بود. شهرتش بیشتر به خاطر موسیقی او بود. کوهن اولین کتاب شعرش را در سال ۱۹۵۶ در مونترال منتشر کرد، اولین رمان او نیز در سال ۱۹۶۳ به کتاب فروشی‌ ها آمد. درون مایه شعرهای او دین، سیاست، انزوا، روابط میان فردی و جنسی است. کوهن در ۱۰ مارس ۲۰۰۸ به عنوان عضو جدید تالار مشاهیر راک اند رول معرفی شد. وی در تاریخ ۷ نوامبر سال ۲۰۱۶ درگذشت و مرگ وی ۱۰ نوامبر اعلام شد. امیدواریم از این مطلب نیز لذت برده باشید و از اینکه در این مقاله نیز با ما همراه بودید از شما سپاسگزاریم.

پاسخ دهید