زندگینامه ارسطو

زندگینامه ارسطو

زندگینامه ارسطو

ارسطو که در دوره زمانی افلاطون و اسکندر زندگی می کرد، بوسیله طیف گسترده مطالعات فکری و علمی خود، کمک زیادی به پایه ریزی تمدن غرب انجام داد. ارسطو یکی علمای جامع بزرگ زمان خود بود. او زیر نظر افلاطون پرورش یافت و در نتیجه خیلی با سنت های بزرگ فلسفی سقراط آشنا شد.

اما، ارسطو صرفا یک دانش آموز خوب نبود، او ذهنی مستقل داشت و توانست چیزهای زیادی را به سوال بکشاند و به دنبال این بود که راه حل مسائل مشکل و مشکلاتی که تا آن زمان حل نشده بودند را پیدا کند. او مطالعاتی در گیاه شناسی، فیزیک ، فلسفه، و منطق انجام داد و شهرت زیادی به عنوان یک مناظره کننده و سخنران قوی کسب کرده بود. او همچنین به عنوان یک مرد مهربان، که به دیگران نیکی می کرد شناخته می شد. با ما همراه باشید تا شما را با این فیلسوف بزرگ آشنا کنیم.

ارسطو در شهر استاگیرا مقدونیه که در ۳۰۰ کیلومتری شمال آتن قرار دارد به دنیا آمد. پدر او دوست و پزشک پادشاه مقدونیه بود. ارسطو در جوانی برای تحصیل در آکادمی افلاطون راهی آتن شد. در آنجا توسط افلاطون عقل مجسم (Nous) آکادمی نام گرفت. وی پس از مرگ افلاطون آکادمی را ترک کرد و به آسیای صغیر رفت. در آنجا با دختر یک خانواده ثروتمند و پر نفوذ ازدواج کرد. بعد از مدت نه چندان طولانی فیلیپ پادشاه مقدونیه ارسطو را برای آموزش فرزندش اسکندر به دربار خود دعوت نمود. زمانی که ارسطو شروع به تربیت اسکندر کرد اسکندر ۱۳ سال داشت. او حدود ۱۲ سال به این کار مشغول بود.

پس از آن به آتن رفت و مدرسه خود را به نام لوکیون بنا کرد. بر خلاف آکادمی افلاطون که در آن تاکید بیشتر بر ریاضیات و سیاست و فلسفه نظری بود در لوکیون به پژوهش هایی در مورد زیست شناسی، روان شناسی، اخلاق، هنر و شعر نیز پرداخته می شد. گفته می شود در این زمان وی از حمایت های همه جانبه و فراوان اسکندر برخوردار بوده است به طوریکه با کمک های او موفق به تاسیس اولین باغ وحش تاریخ می شود. پس از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ پ م آتنیها بر علیه حکومت مقدونی شورش کردند. ارسطو نیز از اثرات این شورش در امان نماند. در این زمان یکی از روحانیون آتن بر علیه ارسطو شکایت کرد که او منکر تاثیر صدقه و قربانی است. ارسطو بدین ترتیب مجبور به فرار از آتن و مخفی شدن شد تا مانع جنایت دوم آتنیان برضد فلسفه شود. یک سال بعد از این واقعه او در سن ۶۳ سالگی درگذشت.

اکثر آثار به جا مانده از ارسطو کتب مدونی که خود او تهیه کرده باشند نیستند. بلکه بیشتر شبیه به جزوات درسی هستند که شاگردان او تهیه کرده اند. سبک نوشتن او بر خلاف افلاطون فاقد آراستگی های ادبی است. آثار ارسطو تمام علوم یونان باستان به غیر از ریاضیات را شامل می شود. بعضی از شاخه های علوم که ارسطو به آنها پرداخت تقریبا اولین بار بود که در تاریخ بشر کسی به شکلی جدی و مدون به آنها می پرداخت.

با دقت در تمام فعالیت های ارسطو اشتیاق عجیب ارسطو به مشاهده گری دنیا و تفسیر آن مشاهدات آشکار می گردد. ارسطو بر خلاف استادش تلاشی در به پرواز درآوردن پرنده ذهن نمی کند و ترجیح می دهد با نوعی واقع گرایی خوب ببیند و سپس مشاهداتش را با وضع قوانین دقیقی مورد بررسی قرار دهد. او با جرات تمام این گونه مشاهده کردن و تفسیر مشاهدات بر اساس قوانین مشخص را به تمام شاخه های علم تعمیم می دهد. از این روست که هنگام مطالعه ارسطو با نجوم ارسطو، زیست شناسی ارسطو، روانشناسی ارسطو، سیاست ارسطو و….. مواجه می شویم. او همراه با بررسی این علوم به تقسیم بندی و شاخه بندی علوم نیز می پردازد.

گرچه تا به امروز اکثر نظریات ارسطو در علوم طبیعی مانند مرکزیت کره زمین، تفاوت های فیزیولوژیک زن و مرد یا رد نظریه اتمی دموکریتوس و سقوط اجسام به زمین با سرعت های متفاوت بر اساس وزن و بسیاری دیگر رد شده است. اما تقسیم بندی علوم ارسطو و حتی بعضی از نوشته های او در زمینه علوم طبیعی تا هزاران سال در تاریخ بشری تاثیر گذاشته است. که همین موضوع سبب گشته است تا این ادعا مطرح شود که نظریات ارسطو پیشرفت علوم را هزار سالی به عقب انداخته است.

اما شاید مهم ترین مبحثی که هنگام مطالعه این مشاهده گر بزرگ با آن مواجه می شویم نه مشاهدات او بلکه شیوه تفسیر و استنتاجی است که او برای این مشاهدات و در کل برای تفکر وضع کرده است. در واقع در میان مطالب مطروحه توسط ارسطو مطلبی که کمتر از همه مورد دستبرد زمان واقع شده است منطق ارسطو است، که همین امر موجب شده است که ارسطو به عنوان واضع منطق نیز مطرح گردد. مهم ترین اثر ارسطو در منطق ارغنون است که شامل پنج بخش مقولات، تعبیرات، تحلیل که خود شامل و بخش می باشد.ارسطو تمام علوم را در دایره فلسفه می داند.

فلسفه ارسطو

ارسطو تمام علوم را در دایره فلسفه می داند. او دانش بشری را به سه بخش عمده فلسفه نظری، فلسفه عملی و فلسفه ادبی تقسیم می کند. فلسفه ادبی شامل مواردی همچون شعر، ادبیات، سخنرانی و چیزهایی نظیر این است. فلسفه عملی هم دربرگیرنده مواردی نظیر اخلاق، سیاست و اقتصاد می باشد. او فلسفه نظری را نیز به سه بخش عمده تقسیم می کند:
۱- علوم طبیعی نظیر فیزیک و زیست شناسی
۲- ریاضیات
۳- فلسفه، متافیزیک و خداشناسی.

زندگینامه ارسطو

همانطور که گفته شد، مشهورترین کارهای ارسطو در علوم طبیعی، اشتباهات علمی اوست. قسمت دوم فلسفه نظری او ریاضیات است که به علت عدم علاقه، چندان وارد موضوع نمی شود. قسمت سوم فلسفه نظری ارسطو که بیشتر موضوع مورد بحث ماست، فلسفه متافیزیک اوست. ارسطو در این مبحث معرفت شناسی با استادش افلاطون موافق است که آگاهی و علم بر کلیات تعلق می گیرد و نه بر عالم محسوسات که همان عالم جزییات است.

افلاطون عقیده داشت که این کلیات یا به عبارت دیگر مثالها هستند که تشکیل عالم واقعی را می دهند و محسوسات ما غیر واقعی و در واقع پرتوی از عالم مثال هستند. اختلاف ارسطو با افلاطون از همین جا شروع می شود. ارسطو بر خلاف استاد معتقد است که این کلیات و مثالها فقط ذهنی هستند و وجود خارجی ندارند. به عبارت دیگر، بر خلاف افلاطون که دیدی آبژکتیو دارد، ارسطو از نگرشی سابژکتیو نسبت به این موضوع برخوردار است. شاید بتوان این اختلاف را به خلق و خوی این دو متفکر نسبت داد.

ارسطو فاقد شور و هیجان افلاطون در خیال پردازی و پرواز ذهن است، اما در عوض مشاهده گری حرفه ای است که بیشترین بهره را از حواس خود می برد. ارسطو با مشاهده یک شی در جهان، دو تفسیر از آن ارایه می دهد: یکی تفسیری که به حالت بالقوه اش مربوط می شود و دیگری که به حالت بالفعل آن مرتبط است. برای مثال، از نظر او، یک دانه بالقوه یک گیاه کامل است. زمانی که این قوه به فعلیت درآمد، به گونه ای بالفعل تبدیل به یک گیاه می شود. یا اینکه، خاک بالقوه می تواند کوزه باشد و با تبدیل شدن به کوزه، این قوه به فعلیت در می آید.

به نظر ارسطو، برای دگرگونی هایی که در اطراف ما رخ می دهد، چهار علت اولیه وجود دارد :
۱- علت مادی (Material Cause)
۲- علت صوری (Formal Cause)
۳- علت سومی که ذکر می کند، علت فاعلی یا محرکه (Efficient Cause) است، که این امر اسباب تغییر را فراهم می آورد، مانند نقش نجار در تبدیل چوب به صندلی.
۴- آخرین دلیل بروز تغییرات، علت غایی (Final Cause) است.

ارسطو نیز مانند افلاطون، ولی به گونه ای دیگر، وجود را دارای سلسه مراتب می داند و باز مانند او در سلسله مراتبش دچار نوعی کمال گرایی به شیوه ای متفاوت از افلاطون می شود. برای مثال، او به سلسه مراتبی از جماد-نبات-حیوان-انسان معتقد است که در هر مرحله از این سلسله مراتب، وجود کمال می یابد و به درجه بالاتری صعود می کند. به عقیده ارسطو، وجه تمایز و برتری انسان نسبت به حیوان، عقل اوست؛ پس عقلانیت یکی از بالاترین درجات کمال است. در رده بندی ارسطو، عقل مجرد و صرف-که کاملا در حالت صورت و فعل است، نه به شکل ماده و هیولی- در راس قرار دارد.

خدای ارسطو هم خالق جهان نیست، بلکه محرک اولیه جهان است. زیرا ارسطو مانند بسیاری از یونانیان باستان به وجود جهانی ازلی و ابدی معتقد است. او در این باره می گوید: « این خدا، خدایی نیست که جهان را مستقیما و به وسیله نیروهای خاصی بچرخاند، خدا جهان را به شیوه ای می گرداند که معشوقی عاشقش را».  پس خدای ارسطو شخصا هیچ گونه دخالتی در امور دنیای ما نمی کند و نظاره گری صرف (مانند خود ارسطو!!!) می باشد. تنها منظره ای که می بیند، فقط خود اوست، زیرا نظاره بر این جهان ناقص، موجب نقص او هم می شود؛ در حالیکه که او کمال مطلق است.

در فلسفه اخلاق ارسطو که متاثر از فلسفه نظری اوست، خیر و سعادت هر موجود در غایتی است که برای او معین شده است. از آن جایی که کمال انسان در عقلانیت مشخص شده، پس خوشبختی و سعادت انسان در زندگی مبتنی بر عقلانیت است. به عقیده ارسطو، عقلانیت چنین حکم می کند که فضیلت اخلاقی در امری باشد که حد وسط و تعادل در آن رعایت شده باشد. از این رو، ارسطو به انتخاب شجاعت میان تهور و ترس و نیز اقتصاد میان بخل و اسراف و…… توصیه می کند.

ارسطو در سیاست نیز راه وسط را دنبال می کند و از سویی به مخالفت با دموکراسی بر می خیزد. دموکراسی بر این اصل استوار است که همه مردم با هم برابرند، در حالیکه به اعتقاد او اصلا اینطور نیست و در این نوع حکومت، ارباب بر برده، مرد بر زن، اشراف بر عامه مردم و … برتری دارد. در ضمن، چون در دموکراسی حکومت به دست عامه می افتد و عامه مردم را می توان به راحتی فریب داد، پس امکان سقوط و اضمحلال این نوع حکومت زیاد است. در نظر ارسطو، با اینکه حکومت آریستوکراسی (اشرافی) در کل نسبت به دموکراسی ارجحیت دارد؛ اما دارای معایب خاص خود نیز می باشد. زیرا معمولا منجر به استبداد یا حکومت پول و ثروت بر مردم می شود. پیشنهاد ارسطو، ترکیبی از این دو نوع حکومت یا در واقع حد واسطی میان آنهاست؛ بدین شکل که مثلا گروهی از مردمان برتر(احتمالا گروهی از اشراف)، با هم به اداره کشور بپردازند.

آثار مهم ارسطو

زندگینامه ارسطو

ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻬﻤﺶ ﻋﺒﺎﺭﺕ اﻧﺪ اﺯ:
۱- ﻗﺎﻧﻮﻥ اﺳﺎسی اﺗﻦ
۲- ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻃﺒﻴﻌﺖ
۳- ﻣﺎ ﺑﻌﺪاﻟﻂﺒﻴﻌﻪ
۴- ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ
۵- ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺟﺎﻧﻮﺭاﻥ
۶- ﻣﻌﺎنی و ﺑﻴﺎﻥ
۷- ﻓﻦ ﺷﻌﺮ
۸- اﺧﻼﻕ
و ﭼﻨﺪ اثر  اﺭﺯﻧﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮ می ﺑﺎﺷﺪ اﻭ ﺭا ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻟﻴﺎﻗﺘﺶ ﺩﺭ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﻫﻤﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ (ﻣﻌﻠﻢ اﻭﻝ) ﻟﻘﺐ ﺩاﺩﻧﺪ.

میراث ارسطو

ارسطو بر خلاف معلم و مشاورش افلاطون، باور داشت که با مشاهده طبیعت چیزهای بسیاری می‌ توان آموخت. او از این رویکرد برای گسترش میزان دانش موجود در جهت اعتبار بخشیدن، انکار و یا اضافه کردن به آنچه در آن زمان در زمینه‌ هایی مانند فیریک، فلسفه، ستاره‌ شناسی و زیست‌ شناسی شناخته شده بود، بهره برد.

اگر چه نزدیک به ۲۰ سال در آکادمی افلاطون شاگرد بود، ولی این دو اندیشمند بزرگی در پاره‌ ای مباحث عقاید کاملا متضادی داشتند؛ ولی اندیشه‌ های ارسطو نیز همچون استادش تأثیراتی اساسی و بنیادی بر اندیشه‌ های غربی نهاد. در حوزه تفکر علمی، ارسطو تاثیری حتی بسیار بنیادی‌ تر داشته است، تا جایی که حتی در قرون بعدی پیشنهادهایش به منبعی خداگونه و بدون چون و چرا و نه ضرورتا دارای نتایجی سودمند رایج بوده است.

چکیده
ارسطو یا ارسطاطالیس زاده ۳۸۴ ق.م. -درگذشته ۳۲۲ ق. م) از فیلسوفان یونان باستان بود. او یکی از مهم‌ ترین فیلسوفان غربی به حساب می‌ آید. در هجده سالگی به آکادمی افلاطون راه یافت و به مدت بیست سال در مکتب افلاطون کسب دانش کرد، وی به سرعت چنان پیشرفتی در علوم نظری کرد که افلاطون به وی لقب عقل داد.

ارسطو به مدت ۴ سال، آموزگار اسکندر مقدونی بود. نوشته‌ های او در زمینه‌ ها و رشته‌ های گوناگون از جمله فیزیک، متافیزیک، شعر، زیست‌شناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بوده‌ اند. ارسطو به همراه سقراط و افلاطون از تاثیرگذارترین و بزرگترین فیلسوفان یونان باستان بوده‌ است، بدین سبب ارسطو لقب معلم اول را داراست ارسطو فلسفه را با عنوان «دانش هستی» تعریف می‌ کرد. امیدواریم از این مقاله نیز لذت برده باشید، از اینکه با ما همراه بودید از شما سپاسگزاریم.

پاسخ دهید