راز ثروت چیست
راز ثروت چیست؟ آیا شما هم مثل بقیه افراد براتون راز ثروت خیلی بزرگ جلوه داده شده؟ قاطعانه باید بهتون بگم که ثروت راز ندارد بلکه راه دارد . اگر جمله ” توان مالی ندارم ” را بر زبان بیاورید، همین حالا فرکانس و قدرت خود را تغییر دادهاید.
واقعیت و حقیقت آشکار این است که پولدارشدن نیز مثل هرکاری دیگری زمینه فکری و تئوری مناسب و عملی می خواهد. مثلا کسی که می خواهد از تهران به مشهد برود حتما باید پیشاپیش زمان حرکت،مکان حرکت،نوع مسافر (باهواپیما یا قطار یا ماشین) ودیگرلوازم سفر را در ذهن خود کاملا ترسیم کرده با یک نقشه ای از پیش تعیین شده به سمت مشهد حرکت می کند.
برای ثروتمند شدن باید احساس خوبی نسبت به کار و حرفه خود داشته باشید و از تمام وجود باور داشته باشید که لیاقت و شایستگی آن را دارید که ثروت را وارد زندگی خود کنید.حتما در اطراف خود کسانی را دیده اید که پولدار بوده اند اما ورشکست شده اند و نیز افرادی که مرتبا پله های ترقی را چنان طی می کنند که حتی اطرافیانشان هم از یاد می برند
که آنها از کجا شروع کرده بودند! خیلی ها اوضاع نابسامان اقتصادی، رقابت شدید، نداشتن پشتوانه های مالی و حمایت های بانکی و حتی داشتن خانواده ای فقیر و متوسط را مانع پولدار شدن می دانند در حالی که هیچ یک از آنها جزو علل اصلی به حساب نمی آیند و فقط پیش پا افتاده ترین بهانه هایی هستند که ما برای پنهان شدن پشت رخوت ها و بی حالی های درونی خود! بدان ها چنگ می زنیم!

من راز ثروت را کشف کردم
برای همین هم هست که برای پولدار شدن مثل هر کار دیگری می بایست ابتدا و در گام نخست یک طرح اولیه داشت، همین نداشتن طرح است که وقتی بسیاری ناگهان پله های ترقی را طی می کنند و پولدار می شوند به ناگهان هم آن را از دست می دهند. اگر می خواهید پولدار شوید باید از همین حالا بدانید برای چه و وقتی که پولدار شدید می خواهید به چه حسی برسید و با آن پول چه کار کنید و حتی تا کجا پیش بروید، حتی لازم است
با برنامه زیزی دقیق مبلغ آن را هم مشخص کنید. به قول هارواکر نویسنده کتاب اسرار ذهن ثروتمند بیشتر مردم ترموستات های ذهنشان برای بدست آوردن هزار دلار، برای چند صد دلار و برخی حتی زیر صف تنظیم شده است و بدون آنکه علتش را بدانند هیچ حرکتی از خودشان برای کسب پول انجام نمی دهند. در واقع بیشتر مردم به ظرفیت واقعی خود دست نمی یابند، بیشتر افراد موفق نیستند زیرا براساس آنچه که می توانند ببینند حرکت کرده و از نظر فکر و عمل سطحی نگر هستند.
اگر در جایی از کتابش می گوید: « درختی را در نظر بگیرید فرض کنیم این درخت نمایانگر زندگی است، بر روی این درخت میوه های متعددی وجود دارد. در زندگی ما، میوه ها همان نتایجی هستند که از اعمال خود می گیریم. پس ما به میوه ها که همان نتایج اعمال خود هستند نگاه می کنیم و از دیدن آنها شادمان می شویم.
راز ثروت
اما زمانی که تعداشان کافی نیست، کوچک هستند و طعم خوبی ندارند چه باید کرد؟بیشتر ما متوجه میوه یا نتیجه کار خود هستیم اما در حقیقت باید به عواملی که این میوه ها را به وجود آورده است توجه کنیم. مثل بذر و ریشه ها. بذری که زیر زمین است محصول رهایی زمین را ایجاد کرده است. این نادیدنی ها هستند که دیدنی ها را می سازند.
یعنی اینکه اگر ما خواهان تغییر دادن میوه ها هستیم، اول باید ریشه ها را تغییر دهیم. اگر مایلید مواردی که در زندگی قابل دیدن هستند را تغییر دهید، باید آنچه که قابل دیدن نیستند را تغییر بدهید.»باید ذهنمان و درونمان را اصلاح کنیم و زمینه را اندک اندک برای پولدار شدن و به ثروت رسیدن فراهم کنیم بعد به راهکارهایی که نویسندگان و ثروتمندان ارائه کرده اند، بپردازیم.
الگو قرار دادن افراد موفق و ثروتمند که از صفر شروع کرده اند و خود ساخته ملیونر و پولدار های معروفی شدند بهترین روش برای پولدار شدن است که در مقاله بعدی به لطف خداوند افکار چند تن از معروفترینپولدار ها را نشر خواهم نمود
گرچند در پست قبلی برخی توصیه های بیل گیتس ثروتمند ترین فرد جهان برای ثروتمند شدن را خدمت تان ارائه کردم اما همانجا نیز یاد آوری کردم که مهم ترین توصیه های کاربردی این ثروتمند ترین مرد جهان را که در یک دبیرستان امریکایی برای رشد استعداد ونبوغ مالی دانش آموزان کرده بود در پستهای بعدی تقدیم خواهم نمود.
توصیهی یک پولدار
یکی از خوانندههای مجله اینترنتی آموزنده برایمان نامهای نوشته به این مضمون: … بنده در اوایل کار کردنم مشغول به کار بازاریابی شده بودم که اصلاً از آن خوشم نمیآمد. دوست داشتم هر چه سریعتر با پول خودم کار کنم نه اینکه بلا نسبت شما مثل سگ پا سوخته از این مغازه به آن مغازه بدوم. اتفاقاً همان موقعها بود که هر جا میرفتی ۱۰ فروند مهندس نشسته بودند و مردم را Present میکردند. اینجا را فعلاً داشته باشید.
فرد دیوانهای را میشناختم که یکبار به من گفت: کاش ۱۰۰۰ تا دوست داشتم. بهش گفتم چرا؟ گفت اونوقت میتونستم از هر نفر ۱۰۰۰ تومن قرض بگیرم و یک میلیون تومان داشته باشم که البته هیچوقت پول را پس نمیدادم و ۱۰۰۰ تومن هم ارزش پیگیری ندارد. البته این مدل اقتصادی در سطوح بسیار بالا به شدت جواب میدهد اما چیزی که در ذهن آن فرد میگذشت
توصیهی یک پولدار
خواب و خیالی بیش نبود! دوباره برگردیم به داستان. در همان اثناء که Gold Quest, Gold Mine و Swiss Cash و غیره و ذلک کله مردم را حسابی داغ کرده بودند، خبر آمد که آن فرد روانی سرشاخهی بسیار گولاخی در یکی از همین بیزینسهای کفتارپروری شده است و همینطور که زیرشاخههایش مثل سونامی در حرکتاند، او هم در حالی که کُت و شلوار Taylor Made انگلیسی تنش است خاویار میخورد و جعفر جنی را هم استخدام کرده تا ببر مایک تایسون را در یک چشم بهم زدن برایش بیاورد.
من هم به هوای اینکه سکه در زمین بکارم و بعد از چند وقت درخت پول از زمین در بیاید، سه سوته پرزنت شدم و در طی مراسمی حماسی، سوگند وفاداری به بالاشاخهایها یاد کردم و با ۵۰ هزار تومن وارد کارزار شدم. آقا چشمتان روز بد نبیند… بس که قدمم خیر بود از فردای ورود من، خونِ تمام اقتصاد دانان ایران مثل آب قلیان به قُل قُل در آمد و روزی ۲۵ساعت در تلویزیون حاضر میشدند
تا پتهی این پرزنتیها را روی آب بریزند. چند روز بعد دوباره آن آدم مجنون را دیدم که به دریوزگی افتاده بود و مثل گربه خودش را به پر و پای مردم میمالید تا چیزی جلویش بندازند. این جریان انقدر درد داشت که تا چند وقت دیکلوفناک میخوردم تا درد و ورم فرونشیند. اگر پول همین دیکلوفناکها را کنار گذاشته بودم، اکنون یک داروخانه داشتم و پول پارو میکردم. یعنی اوضاع جوری شده بود که کم مانده بود پینوکیو ظاهر شود و سرش را به نشانهی تأسف برایم تکان بدهد.