همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین ، موتور رشد اقتصاد جهانی: سهم چین در رشد اقتصاد جهان مهم است. دادههای آماری نشان میدهد طبق پیشبینیها، ۳۳ درصد از رشد اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۹ را چین رقم میزند.
سوال؟
چین به کجا میرود؟
چین در کجای قاب اقتصاد جهانی است؟
چطوری چین آیندهاش را تضمین کرد؟
راز موفقیت آنها در چیست؟
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
ریشه های موفقیت
درباره ریشههای موفقیت چین برای یک چنین رکورد ناباورانهای اختلاف نظر وجود دارد. معمول است که می گویند پیروزی، هزاران پدر دارد و تمام مکاتب فکری عمده سنتی و جدید درباره توسعه میتوانند موفقیت چین را به خود نسبت دهند. چین به خاطر یک نمونه منافع بازار، تجارت و جهانیسازی مورد ستایش قرار گرفته است. هیچ شکی وجود ندارد که صادرات محصولات کارخانهای عامل کلیدی در رشد چین بوده است و انگیزههای بازار نقش عمدهای در تصمیمات تجاری داشته است. ولی چین همچنین سیاستهای فعال صنعتی را نپذیرفته و صادرات با محتوای فنآوری و مهارت بالاتر را تشویق کرده است و دوره رشد سریع خود را از سال ۱۹۸۰ بیش از یک دهه پیش از آزادسازی تجاری شروع کرده است.
بنگاه های کوچک
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
افزون بر این بخش عمدهای از رشد چین در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی ناشی «از بنگاههای روستایی و شهری کوچک» بوده است که ویژگی شبه تعاونی داشتهاند.
براین اساس در زمانی که تجارت جهانی به سرعت در حال رشد بود، تا اواخر دهه ۱۹۸۰، مکان هندسی رشد منطقهای به چین انتقال یافت و سرمایهگذاران شروع به سرمایهگذاری در چین کردند و عمدتا به دلیل وجود یک بازار بسیار بزرگ با بیش از یکمیلیارد مصرفکننده.
واگذاری تدریجی بنگاه ها
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
علاوه بر این، تقریبا در اولین دو دهه اصلاحات، از اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰ بنگاههای در سطح محلی، شهری و روستایی تشویق و توسعه یافت.
ضمن اینکه این بنگاهها به طور مبهم تحت مالکیت دولتهای محلی بودند حقوق مالکیتی نیز هر چند به طور مبهم تعریف شد.
این بنگاهها سهم بسیار بزرگی در رشد تولیدات صنعتی چین داشتند.
سرانجام، پس از اینکه اقتصاد چین تقریبا ۴ برابر رشد یافت، اکثر این بنگاهها در اواخر دهه ۱۹۹۰ خصوصی شدند.
اما این بنگاهها نقش منحصر به فردی در رشد سریع و واکنش منافع به مناطق روستایی ایفا کردند.
باید توجه شود که اصلاحات اولیه به سود بخش کشاورزی در مناطق روستایی بود
از نظر اقتصادی ویژگیهای عمده چین را میتوان چنین برشمرد:
۱- وجود یک بخش دولتی وسیع. این بخش اکنون نه در صنعت و نه در خدمات دارای اکثریت نیست
۳- یک بخش سرمایهداری که کمتر از یک پنجم تولید ملی را نمایندگی میکند
۴- یک بخش اقتصادی که عمدتاً اقتصاد بدهکاری است که در اختیار بانکهاست که تقریباً تمام آنها دولتی هستند
۵- سیستم برنامهریزی که نام آن را به «نظارت اقتصاد کلان» تغییر دادهاند.
۶- این سیستم در بخش کالایی متکی به ابزارهای غیرمستقیم استو بر یک سیستم اعطای موافقت مبتنی است
۷- بخش خدمات عمومی که بودجه قسمت اعظم آن را دولت تأمین میکند یا در کنترل آن است
۸- یک سیاست اقتصادی اراده گرایانه. مثلاً عدم استقلال بانک مرکزی
۹- مالکیت عمومی زمین
نظام تخصیص دوگانه
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
از منافع افرادی که نهادها را در قیمت پایین دریافت میکردند حمایت میکرد. در نتیجه، این کارگزاران مخالف اصلاحات نبودند و در واقع میتوانستند از اصلاحات بهرهمند شوند، تا حدی که میتوانستند یاد بگیرند که بیشتر کارآ باشند و در بازار به طور موثر عمل کنند. این نظام دوگانه فقط سالها بعد پس از اینکه چشمانداز اقتصادی بهاندازه کافی تغییر کرده بود از بین رفت.
کشوری با منابع طبیعی اندک
سرانجام، چین همانند سایر کشورهای شرق آسیا از نظر منابع طبیعی نسبتا فقیر است. بسیاری از متخصصان توسعه نتیجه گرفتهاند که نبود منابع طبیعی در واقع یک امتیاز است تا یک کاستی. فراوانی منابع طبیعی نزاعهای سیاسی را برای کنترل منابع تشویق میکند، در حالی که موفقیت صنایع کارخانهای هنگامی که شما منابع طبیعی ندارید بسیار مهمتر میشود. در این شرایط نوآوری و تلاش بیشتر موجب ارتقای فنآوری و مهارت میشود.
خلاصه چین روشی را که دیگران درباره توسعه فکر میکنند تغییر داده است.
شرکتهای چند ملیتی عمده در چین
فولکس واگن
بوئینگ
نوکیا
بوئینگ
نوکیا
چین در کجای قاب اقتصاد جهانی است؟
نیلی جایگاه چین در اقتصاد جهانی را از چند بعد مورد شناسایی قرار داده است.
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
بعد جهانی
او در مدل مورد استفاده خود دو داده امید به زندگی را بهعنوان کمیت زندگی و درآمد سرانه که نشان میدهد هر فرد بهطور متوسط چه سطحی از رفاه را در یک کشور میتواند داشته باشد، بهعنوان شاخص کیفیت زندگی ملاک مقایسه کشورها قرار داد.
این اقتصاددان نشان داد امید به زندگی مردم چین در سال ۲۰۱۸ در حدود ۷۷ سال و درآمد سرانه آن (بر حسب برابری قدرت خرید) نیز ۱۶ هزار دلار بوده؛ در حالی که درآمد سرانه یک آمریکایی ۵۵ هزار دلار و تقریبا ۵/ ۳ برابر درآمد سرانه یک چینی است. این فاصله اجمالا شکاف کیفیت زندگی بین چین و آمریکا را نشان میدهد. در حالی که شکاف بین امید به زندگی در این دوکشور حدود ۲ سال است. بنابراین شکاف امید به زندگی زیاد نیست، اما شکاف بین درآمد سرانه قابل توجه است.
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
راه پیموده شده دو قرن قبل
نیلی برای روشنتر شدن وضعیت چین، تقویم را به ۲۰۰ سال قبل برد و وضع چین در سال ۱۸۰۰ را بررسی کرد؛ دورهای که فقر مطلق در چین حاکم بوده و امید به زندگی ۳۲ سال و درآمد سرانه براساس برابری قدرت خرید ۹۸۰ دلار بوده است. البته بررسیها نشان میدهد وضعیت این دو شاخص در کل جهان تقریبا مشابه بوده، در واقع تا اوایل قرن نوزدهم کشورهای جهان حول فقر همگرا بودهاند. البته استثناهایی مانند انگلستان از نظر درآمد، وضعیت کمی بهتری داشتهاند.
توقف زمان در چین
به سبب وقوع انقلاب صنعتی، آمریکا، انگستان، فرانسه و آلمان فاصله قابل توجهی از سایر کشورها میگیرند. در واقع دستاوردهای انقلاب صنعتی یکسان توزیع نمیشود و تا زمانی که مائو بر چین حکمرانی میکند، زمان در چین متوقف شده است. به تعبیر نیلی، در این دوره در جهتی خلاف جهت زمان، چین بر قطاری مینشیند که کشور و مردم را به عقب میبرد. در پایان جنگ جهانی دوم، کشوری مانند آمریکا از جنگ لطمه ندیده، اما اروپا لطمات زیادی دیده است و زمان به نفع واگرایی جهانی پیش میرود. در این دوره فاصلهها بین کشورها زیاد شده است. مقایسه این اقتصاددان از رشد اقتصادی چین و آمریکا از سال ۱۸۰۰ به بعد نشان میدهد که تا سال ۱۹۷۶ اقتصاد آمریکا به سمت بهبود مستمر کمی و کیفی زندگی پیش میرود؛ اما در چین تا زمانی که مائو بر سر قدرت است، زمان همچنان ایستاده و تغییر وضعیتی دیده نمیشود.
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
جبران سالهای از دست رفته
با مرگ مائو موتور اقتصاد چین به راه میافتد و از ۱۹۷۶ به بعد درآمد سرانه از هزار دلار به بیش از ۱۶ هزار دلار میرسد. امید به زندگی نیز که در سال ۱۹۷۶ حدود ۶۶ سال است، بعد از گذشت ۴دهه ( دقیقا ۴۲ سال) به ۷۷ سال میرسد. به عبارت دیگر چین ۱۸۰ سال از دست رفته را به سرعت جبران میکند. نیلی معتقد است حتی در دوران فاجعهبار صدارت مائو بر چین، دستاوردهای سلامت بهعنوان یک کالای عمومی از مرزها فراتر رفته و به همین دلیل شاخص امید به زندگی چین رشد قابل توجهی یافته است. اما طی این سالها رشد اقتصادی که محدود به مرزهای جغرافیایی است، از مرز چین عبور نکرده و عملا درآمد سرانه این کشور از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۷۶ تغییر قابل توجهی نمیکند.
مقایسه چین با کشورهایی چون ایران
آرژانتین و برزیل نشان میدهد که هر چهار کشور، سالهای از دست رفته قابل ملاحظهای دارند، یعنی زمان در بعضی برههها در این کشورها متوقف شده است.
حال آنچه از نظر نیلی، وضعیت چین را متمایز میکند فقط رشد اقتصادی آن نیست، بلکه کیفیت رشد نیز هست. در واقع دستاوردهای رشد در چین به میزان خیلی زیادی به طبقات کمدرآمد نفوذ کرده، بنابراین خیلی جالب است که رشد در کشور چین بسیار فراگیر بوده و ۴۰ درصد کمدرآمدترین مردم از ثمرات رشد بهرهمند شدند. به گفته نیلی، تاکنون هیچ کشوری این درجه از رشد را با این سطح از فراگیری تجربه نکرده است. به همین دلیل ۸۵۰ میلیون نفر طی ۳۳ سال از زیر خط فقر بیرون آمدند؛ دستاورد بینظیری که تاکنون در عرصه تاریخ و پهنای جغرافیا تجربه نشده است.
دو تجربه متفاوت سوسیالیسم
نیلی برای شناسایی بهتر تجربه چین در مسیر رشد، به دو تجربه متفاوت سوسیالیسم در این کشور و شوروی اشاره میکند. سوسیالیسم در شوروی از نوع متمرکز بود در حالی که سوسیالیسم چین از ابتدا بر مبنای کشاورزی بود و از آن جا که مائو از ابتدا قصد داشت این کشور بهصورت غیرمتمرکز اداره شود، همه امور به استانها واگذار شد. اتفاقی که در چین افتاد این بود که بالاترین نرخ رشد اقتصادی را فقیرترین استانهای کشور تجربه کردند. در واقع بزرگترین میزان فقرزدایی در فقیرترین استانهای چین رقم خورد؛ تحولی که در دنیا بینظیر است.
به گفته نیلی
طی دوره ۲۵ ساله ۲۰۱۵-۱۹۹۰، تعداد کسانی که در جهان زیر خط فقر مطلق ۹/ ۱ دلار در روز بودند از حدود ۹/ ۱ میلیارد نفر به ۷۳۶ میلیون نفر رسیدند که نشان دهنده ۱.۱۶۰ میلیون نفر کاهش لشکر فقیران در دنیاست. در همین دوره نرخ ابتلا به فقر در جهان از ۳۶ به ۱۰ درصد کاهش یافت. نیلی معتقد است که کمی کمتر از ۹۰۰ میلیون نفر کاهش در شمار فقیران جهان در این دوره به چین قابل انتساب است و سایر کشورهای جهان نقش زیادی در این دستاورد نداشتهاند. چرا که در بقیه نقاط جهان فقر تقریبا تکرار شده و در بعضی مناطق مانند آفریقای زیر صحرا حتی بیشتر شده است. در چین است که فقر با سرعت محیرالعقولی کاهش پیدا کرده است.
برنده بزرگ قرن بیستم
وقتی سوار بر ماشین زمان ۲۰۰ سال به عقب برگردیم، مشاهده میکنیم که منحنی توزیع درآمد یک منحنی یککوهانه بوده که با اندکی رشد اقتصادی شرایط بهتری را تجربه کرده است. اما واگرایی جایی اتفاق افتاده که پس از جنگ جهانی دوم منحنی یککوهانه، دوکوهانه شده است. بعد از جنگ جهانی دوم برخی کشورها از دستاورد رشد بهرهمند شدند و برخی دیگر بهرهمند نشدند و عبرتگیری سیاستگذار اتفاق نیفتاد. به همین دلیل منحنی توزیع درآمد دوکوهانه شد. برخی از کشورهای آمریکای لاتین زیر خط فقر ماندند؛ آمریکای شمالی از فقر نجات یافت؛ آفریقا بهره چندانی از دستاوردهای قرن بیستم نبرد و آسیا هم به ندرت بهرهمند شد. در واقع دستاوردهای پیشرفت اقتصادی پس از جنگ تا سال ۱۹۷۶ متمرکز توزیع شد. اما پس از آن، چین توانست بازی برد-برد را در سه جبهه «تسریع رشد»، «کاهش فقر» و «بهبود نابرابری» با استفاده از رشد فراگیر به پیش برد.
چین به کجا میرود؟
نبود نهادهای پشتیبان
به گفته این اقتصاددان، در وضعیت حال حاضر چین، نهادهای فراگیری که بتواند شتاب رشد را حفظ کند وجود ندارد. به تعبیر عجماوغلو، نهادهایی که رشد را در چین پشتیبانی کردند عمدتا نهادهای بهرهکش بودهاند؛ به همین دلیل و بنا به تفسیر برخی از اقتصاددانان، این رشد نمیتواند قابل تداوم باشد. در غیاب نهادهای پشتیبان رشد، پیشبینی میشود چین در ایجاد خلاقیت و نوآوری رشد نکند و ضرباهنگ رشد در این کشور کند شود.
نبود اصلاحات سیاسی و فرهنگی
علت دوم کند شدن آهنگ رشد آن است که چین نتوانسته اصلاحات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پشتیبان اصلاحات اقتصادی را انجام دهد. بنابراین رشد آن به تدریج تنزل میکند.
افت بهرهوری
تحلیل نیلی حاکی از این است که بعد از سال ۲۰۲۰، یک پارادوکس جالب در فضای اقتصاد جهانی رخ خواهد داد که طی آن، دیگر بزرگترین اقتصاد دنیا مولدترین نخواهد بود؛ یعنی در چین افزایش رشد با کاهش بهرهوری همراه خواهد بود. مطابق تجزیه رشد در چین سهم بهرهوری کم و موتور رشد کمتوان میشود. پیشبینی صندوق بینالمللی پول این است که از این به بعد رشد چین بسیار محدود خواهد شد. مطابق سناریوهای صندوق اگر چین اصلاحات اساسی انجام دهد رشد آن به ۷/ ۵ درصد خواهد رسید. بنابراین قطعا رشد از ۵/ ۶ درصد کمتر میشود و ادامه آن مشروط به انجام اصلاحات خواهد شد.
رشد نامتوازن کارخانهای
گفته میشود که چین باید rebalance کند، یعنی رشد نامتوازن خودش را متوازن کند. به تعبیر نیلی، چین ظرف ۴۰ سال گذشته تبدیل به بزرگترین کارخانه دنیا شده است. در این مدت تمام صادرات چین تحتالشعاع صادرات صنایع کارخانهای قرار گرفت. رشد مبتنی بر صنایع کارخانهای نیاز به منابع مالی زیاد دارد؛ آلودگی بسیار زیاد ایجاد میکند؛ سختی زیاد برای نیروی کار به وجود میآورد؛ و مزیت آن مبتنی بر دستمزد بسیار پایین است.
نیلی اصطلاح سال گذشته اکونومیست در مورد رشد چین را دقیق میداند
«چین ظرف ۴۰ سال گذشته صنایع کارخانهای را صادر و آلودگی را وارد کرده است.» یعنی هر کسی که در سراسر دنیا محصولات چینی را استفاده میکند، هزینه آلودگیاش را نمیپردازد، چون آلودگی non tradable (غیر قابل تجارت) ولی محصولات کارخانهای tradable ( قابل تجارت) است. محصول کارخانه از مرز عبور میکند ولی آلودگی در چین میماند. این وضعیتی است که چین با آن روبهرو است.
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
بدهی سنگین
مساله دیگری که اقتصاد چین در آینده نزدیک با آن روبهرو است، بدهی سنگین است. بدهی در چین رشد خیلی زیادی داشته است، به این دلیل که انباشت سرمایه مبتنی بر فاینانس خیلی سنگین است.
آموزههای چینی
رشد اقتصاد چین چه درسهایی برای ایران میتواند داشته باشد؟
مقایسه وضعیت ایران و چین طی سالهای گذشته نشان میدهد که ایران مسیری کاملا متفاوت از چین داشته است، با این حال در سال ۲۰۱۸ از نظر کیفیت و کمیت زندگی، این دو کشور با گذر از دو مسیر متفاوت در یک نقطه به هم رسیدهاند. از این رو برخی از تجارب چین برای ایران نیز میتواند مفید باشد.
درس اول
اولین درسی که میتوان از چین گرفت این است که این کشور هنگامی که زمان اصلاحات رسید، درنگ نکرد. در حقیقت این کشور در زمانی که باید اصلاحات را پیش میگرفت، از هدررفت زمان خودداری کرد و به استقبال اصلاحات رفت.
درس دوم
دومین درس این است که چین از ایدهآلیسم به عملگرایی و واقعبینی گذر کرد. چین بسیار صبورانه عمل کرد. به گفته نیلی، چین بسیار مشتاق یادگیری است. اصلا غروری که در برخی از ما وجود دارد، در میان چینیها دیده نمیشود. همیشه آماده یادگیری هستند و ظرف ۴۰ سال گذشته یک نظام dual track (دو مسیره) را در کشورشان مستقر کردند و ثبات سیاسی را برای اصلاحات اقتصادی به کار گرفتند.
درس سوم
نیلی معتقد است که چینیها برای امتحان هر آنچه که رشد را تسریع و تولید را تسهیل میکند، آماده هستند. به تعبیر او چینیها کشورشان را به بزرگترین آزمایشگاه اقتصادی جهان تبدیل کردند و اکسیر رقابت را کشف کردند. چینیها یک نظام دو مسیره یا dual track را در کشورشان پیاده کردند. بسیار به چینیهای مقیم خارج اتکا کردند، به خصوص از چینیهای هنگ کنگ و سنگاپور که انگلیسی بلند بودند بسیار بهرهبردند و این دو کشور تبدیل به دروازه ارتباط با دنیا برای چین شدند.
معجزه اقتصاد چین
درس چهارم
چینیها اقتصاد و سیاست را هوشمندانه تلفیق کردند. به تعبیر او، چینیها سیاست را سکویی کردند برای اینکه اقتصاد را ارتقا دهند. حزب کمونیست را ظرف پنج دهه گذشته حفظ کردند تا بتوانند از سوسیالیسم به نظام بازار عبور کنند. یعنی یک کار کاملا پارادوکسیکال انجام دادند. انعطاف سازمانی و وفقپذیری حزب را دنبال کردند. «مائو» را ستایش کردند اما سیاستهای رادیکال او را دفع کردند. چون اگر مائو را ستایش نمیکردند ثبات سیاسی از بین میرفت. ثبات سیاسی را با ستایش مائو حفظ کردند اما حرفهایش را کنار گذاشتند. دنگ شیائوپینگ اصلاحات خود را انقلاب دوم نامید چون در ذهن مردم انقلاب اول مربوط به مائو بود. دنگ گفت انقلاب دوم را انجام خواهم داد. او یک شیرازهای را در کشور به وجود آورد که از طریق آن ثبات سیاسی را حفظ کرد.
پاسخ به چند ملاحظه و پرسش
در این هماندیشی صاحبنظران و کارشناسان اقتصادی، پرسشها و ملاحظاتی را درباره مباحث ارائه شده از سوی فرهاد نیلی مطرح کردند.
حضور چین در منطقه
یکی از نکات مطرح شده به اهمیت حضور چین در خاورمیانه و کشورهای اطرف ایران مثل پاکستان اختصاص داشت.
نیلی درخصوص سرمایهگذاری چینیها در پاکستان به نزدیک ۶۰ میلیارد دلار حجم سرمایهگذاری چین در پاکستان اشاره کرد و اینکه چین به زودی در همسایگی ایران قرار خواهد گرفت. میزان مداخلهای که چین در منطقه دارد، از منظر قراردادهای سرمایهگذاری بسیار نامتقارن است. همین وضعیت در مقیاس وسیعتر در آفریقا وجود دارد. سرمایهگذاری چین در آفریقا اینگونه نبوده که صرفا منابع مالی را به آنجا برده باشد؛ چین نیروی انسانی و شرکتها را هم به آفریقا برده است. در واقع چین بخش زیادی از منابع تزریقی را خودش جمع میکند و از مازاد ارزی خود حُسن استفاده را میبرد و آن را به کشورهای دیگر منتقل و کار بزرگی در مقیاس ملی انجام میدهد. نیلی معتقد است که ویترین سیاسی چین زمانی چیده خواهد شد که این کشور به قدرت اول اقتصادی دنیا تبدیل شود، اما اکنون مشخص نیست حضور چین در آفریقا چه اتفاقاتی را در آینده رقم خواهد زد.
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
نهادهای توسعهگرا در چین وجود داشت؟
معجزه اقتصاد چین
برخی بر این باورند که نمیتوان گفت در چین بهطور کلی نهادهای توسعهگرا وجود نداشته و نهادهای چین بهرهکش بودهاند. وقتی یک جمعیت قابلتوجه از خط فقر بالا میرود، یعنی بهرهکشی صورت نگرفته است. این احتمال وجود دارد که نهادهای توسعهگرا در چین چراغ خاموش وارد شده باشند. برخی نیز بر این باورند که بدون حاکمیت قانون، نمیتواند چنین رشدی بهدست آمده باشد.نیلی در جواب این نقد پرسید که شکل نهادها مهم است یا کارکردشان؟ در پاسخ گفته میشود، تا زمانی که یک نهاد کارکرد خودش را دارد، مهم نیست که چه شکلی دارد.
نیلی در تعریض به تحلیل عجم اوغلو و رابینسون در کتاب
«چرا کشورها شکست میخورند»
که میگویند: «نهادهای چین بهرهکش هستند و فراگیر نیستند، بنابراین رشد چین متوقف خواهد شد»
به تحلیل بانک جهانی در گزارش توسعه جهانی ۲۰۱۸ اشاره کرد که معتقد است در صورت انجام اصلاحات اساسی رشد چین ادامه پیدا میکند.
چین آیندهاش را تضمین کرد
نیلی یکی از علتهایی که چین در آفریقا سرمایهگذاری کرده را این میداند که قدرت خرید حاصل از رشد اقتصادی را به داخل منتقل نکند. فشاری که روی چین وارد میشد این بود که موتور رشد اقتصادی را از صادرات به مصرف خصوصی بیاورد، ولی چین این کار را نکرد و تا زمانی که این کار را انجام نداده، مزیت رقابتی خود را حفظ خواهد کرد. در حقیقت این کشور مازاد سرمایه خود را به جای آنکه در کشور هزینه کند به خارج منتقل میکند و در خارج شغل ایجاد میکند. سرمایهگذاری در آفریقا و همین طور سرمایهگذاری در آسیا از طریق جاده ابریشم، دو راهبرد بزرگ بینالمللی چین بوده که باعث شده است تهدید را تبدیل به فرصت کند.
همه چیز درباره معجزه اقتصاد چین
۶کشور که معجزه اقتصادی پیدا کردند
معجزه اقتصادی ژاپن
معجزه اقتصادی آلمان
معجزه اقتصادی ایتالیا
معجزه اقتصادی بلژیک
معجزه اقتصادی یونان
معجزه اقتصادی چین
این شش کشور چطوری اقتصادشان را بالا بردند؟
نظر شما چیست؟
با ما نظرتان را درمیان بگذارید.
باتشکر