مبارزه با ناامیدی
زمانی که احساسات منفی و ناامیدی در زندگی ما ایجاد میشوند میتوانیم با آن مبارزه کنیم تا در زندگی ما را با مشکلات بعدی روبهرو نسازد. در این مقاله با ما همراه باشید تا علت ناامیدی و راههای مبارزه با آن را برای شما بیان کنیم.
ریشه های ناامیدی
برای اینکه ببینیم چگونه با ناامیدی مقابله کنیم، اول باید ریشه های ناامیدی را پیدا کنیم.
۱- خودباختگی: افراد خودباخته بر این باورند که به نحوی با دیگران متفاوت هستند. از عدم پذیرش توسط دیگران و درد ناشی از آن میترسند، بنابراین منزوی و گوشهگیر میشوند. اگر در انجام کاری مسلط نباشند، از خود متنفر و بیزار میشوند و خود را لایق هیچ گونه توجه و حمایتی نمیدانند.
۲- احساس طرد شدن: این احساس فراتر از یک آسیب هیجانی ساده است؛ بنابراین این افراد همیشه در بحران هستند. فرد از اینکه توسط شخصی، در زمانی که بیشترین نیاز را به او داشته است رها شده، احساس تنهایی و ناامیدی میکند.
۳- بیانگیزگی: احساس بیانگیزگی به ویژه برای اقلیتهای محروم مشکل ایجاد میکند، چرا که احتمالا فرصت های رشد و الگوهای مثبت در این قشر موجود نیست و یا در صورت وجود، فاقد ارزش قلمداد میشود.
۴- بی کفایتی: افراد در هر سنی به این باور نیاز دارند که نویسنده داستان زندگی خود هستند. اگر این نیاز برآورده نشود و شخص در هدایت مسیر زندگی و دستیابی به اهداف خود قدرتمند نباشد احساس بی کفایتی بروز کرده و ادامه مییابد.
۵- تحت سلطه بودن: لزوم اطاعت از یک فرد یا گروه، زمینهساز حس ناامیدی است.
۶- محدودیت: وقتی مبارزه برای بقا با حس عدم تسلط بر امور ترکیب شود، فرد احساس محدودیت میکند و خود را نالایق و ناکارآمد میبیند. این شکل ناامیدی بخصوص در میان افرادی که از وضعیت مالی مناسب برخوردار نیستند و همچنین کسانی که دچار معلولیت های جسمی و یا ناتوانی در یادگیری هستند، شایع تر است.
۷- تسلیم شدن در برابر مرگ: کسانی که دچار بیماری جدی و تهدید کننده زندگی هستند؛ یا به دلیل کهولت سن و ضعف و ناتوانی هایشان، خود را در آستانهی مرگ میدانند، جزو افراد آسیب پذیر هستند. این افراد پایان زندگی خود را مسلم و قریب الوقوع میبینند و زیر بار ناامیدی حاصل از مرگ خم میشوند.
۸- اسارت: ناامیدی ناشی از اسارت دو شکل دارد: اسارت بدنی برای مثال در افرادی که در زندان به سر میبرند، اسارت فکری و هیجانی مثلا فردی که قادر نیست احساساتش را رها کند تا از رابطه ای بیمارگونه دست بکشد.
۹- درماندگی: افراد درمانده معتقدند که نمیتوانند با آرامش و امنیت در جهان زندگی کنند. ضربه های روحی مکرر یا قرار گرفتن در معرض استرس های غیرقابل کنترل و تکرار شونده، احساس درماندگی عمیق و ریشه داری را به وجود می آورد که از آنها افرادی وابسته و درمانده میسازد. احساس درماندگی چیزی مانند احساس پرنده ای است که شکسته بال روی زمین افتاده است.
عوامل مبارزه با ناامیدی
در این مقاله ۸ راه غلبه بر ناامیدی را به شما معرفی می کنیم.
۱- لطفا گریه کنید
به یک پستوی مخفی بروید (گریه کنید) فیلمی غم انگیز تماشا کنید خودتان را در حمامی محبوس کنید، زیر دوش آب بروید و هر آنچه را که دوست دارید انجام دهید اما گریه کنید. گریه کردن به اشتباه علایم ضعف گفته شده است به ویژه جایی که مردان بیشتر نگران این مساله هستند. گریه کردن مکانیزمی است که همه هیجانهای درونی را تخلیه میکند، همچنین تمام استرس ها و تنشها را از شما دور میکند و احساس راحتی و سبکی میکنید. بنابراین اگر اشکتان میخواهد سرازیر شود جلویش را نگیرید و بگذارید سرازیر شود. تنها زمانی که شما به ذهنتان اجازه خلاصی از سموم را میدهید قادر خواهید بود که گام های مورد نیاز برای خوب شدن و التیام را بردارید.
۲- اتفاقات را بپذیرید
هر چیزی که برایتان اتفاق میافتد را بپذیرید، بسیاری از افراد میخواهند از زیر بار احساسات غم انگیز شانه خالی کنند چرا که برای آنها دردناک است اما تنها پذیرفتن واقعیت است که آنها را آرام خواهد کرد. اتفاق ناامیدکننده ای که در زندگیتان روی میدهد را بپذیرید. اما چرا پذیرفتن اتفاقات زندگی برای مقابله با احساسات ناخوشایند ضروری است؟ زیرا در این صورت شما افکارتان آرام نخواهد شد و شما با افکارتان کنار نخواهید آمد. افکار منفی و ناامید کننده در آینده با کمترین تحریکی اوج گرفته و حتی بیشتر از آنچه که شرایط ایجاب می کند، منجر به آزار فرد میشود.
۳- خودتان را متحول کنید
برخی از افراد وجود دارند که به شدت به عمق فاجعه میروند و آنقدر در غم خود فرو میروند که حاضر نیستند که از آن شرایط بیرون بیایند. انسانها در دلسوزی به خویشتن و فاز «وای بر من» مستعد هستند. اما اگر این فاز نگذرد و اجازه داده شود که احساسات بد در زندگی روزمره شما مداخله کند، در نتیجه بر بهره وری و آرامش ذهن شما تاثیر خود را میگذارد. این لحظه زمانی است که باید با خودتان بگویید که «دیگر بس است» و باید سعی کنید خودتان را تغییر دهید و به زندگی ادامه دهید.
۴- خانه را به محل شادی تبدیل کنید
بدون شک، احساس ناامیدی از شکستهای مکرر و شادیهای اندکی که مردم به دنبالشان هستند بوجود میآیند. در چنین زمانهایی چه کار باید کرد؟ بسیاری از چیزهایی که افراد باید واقعا انجام دهند این است فیلمهای خنده دار تماشا کنید که خنده شما را تضمین کند. اوقات خودتان را با فردی که به آن علاقه دارید بگذرانید. زمانتان را با افرادی که شما را خوشحال میکند، بگذرانید.
به دنبال ورزش های ماجراجویانه بروید. چای بنوشید. با افرادی که به طبیعت علاقه مندند روابط داشته باشید. کتاب بخوایند. گفتارهای بلندپروازانه بخوانید. کشف کنید که چه چیزی در زندگی شما را به پیش میبرد و اینها هستند که جایگزین افکار ناامید کننده و با راحتی خیال. و اگر هیچ کدام از اینها به شما کمک نکرد، خودتان را مجبور کنید که بخندید و این خنده اجباری علائمی را به مغزتان میفرستد و شما را خوشحال میکند و احساس شما به آهستگی اما مطمئنا بهتر میشود و چیزهای دیگری که در این زمینه موثر است فهرستی از چیزهایی که شما را شاد میکند را در نظر بگیرید که کمک میکند تا بدانید که چگونه به بی خیالی و آرامش برسید.
۵- با احساسات منفی مقابله کنید
در مورد رویداد غم انگیزی که رخ داده است بیندیشید و آن را با آنچه که اتفاق افتاده است، در چشمانداز زندگی خود قرار دهید. آیا این مسالهای که برای شما بوجود آمده اثر ماندگار و طولانی مدتی در زندگی شما خواهد داشت. آنچه که اکنون اتفاق افتاده آیا در سالهای آینده برای شما مهم خواهد بود؟ اگر حلقه پاسخها به یک «نه» برمیگردد پس شما میدانید که همه این چیزها به شکل جزر و مدی است که میگذرد.
در اینجا چیزی که در مورد آن فکر میشود، حتی اگر پاسخها در دایره «بله» مشخص باشد که آن معمولا این چنین نمیتواند باشد. در این گونه مواقع احساسات منفی منجر میشود که به درستی فکر نکنید، بنابراین آن چیزی که شما ممکن است به آن فکر کنید و در زمانی که عصبانیت و خشم شما کاهش مییابد، آن چیزی که بر جای میماند، جدی نخواهد بود. بنابراین، افکار خودتان را به فهم اینکه احساسات منفی و اثرات آنها ماندگار نیستند باز کنید و از اکنون اجازه دهید که با آنها مقابله کنید.
۶- برنامه ریزی کنید
آنچه که به شما کمک میکند تا به ناامیدی که شما را در درجات مختلف تحت تاثیر قرار میدهید دور باشید، کشیدن یک نقشه است. لیستی از همه چیزهایی که از اتفاقات و رویدادها یاد گرفتهاید بنویسید. درسهایی که یاد گرفته اید و مواردی که تجربه کردهاید و چیزهایی که به شما کمک کرد تا بیابید که کجا هستید و چرا این چیزها ضروری است چرا که آن کمک میکند که بدانید که چیزهای بیشتری درباره مردم و خودتان بدانید و اینکه چگونه شما باید یا نباید اگر اتفاقات مشابهی درآینده اتفاق افتاد واکنش دهید یا ندهید.
این همان چیزی که ما همیشه به دنبالش هستیم درسهایی که ما یاد گرفتیم و چیزهایی که میتوانیم از یک اتفاق نتیجهگیری کنیم. بعد از این شما یک طرح و نقشه دارید و تشخیص میدهید که با انجام آن احساس راحتی کنید و آن کمک میکند که شما آن را به راحتی یک مکالمه ساده با دوستان انجام دهید. بعد از آن شما احساس راحتی بیشتری میکنید و این ناامیدیهایی که همواره شما را تهدید میکرد و احساس کاستی میکردید برطرف میشود و با این طرحی که شما برای مقابله با ناامیدی انتخاب کردید اکنون ایدهای دارید که نشان میدهد چه چیزی نیاز است انجام شود و چه دورهای را باید پیگیری کنید. بنابراین بعدا شما درباره بسیاری از چیزها کوتاه میآیید. اما به خاطر بسپارید که همواره چیزهایی وجود دارند که باعث ناامیدی میشود اما آنچه که ما درباره آن باید بدانیم این است که چه چیزی مهم است.
افراد موفقی که ناامید نشدند
حالا بیایید در ادامه به زندگی و تلاش افراد تحسین برانگیزی نگاهی بیندازیم که تسلیم نشدن را انتخاب کردند. آنها تصمیم گرفتند با وجود مواجه با سختیها و شکست ها به تلاششان ادامه دهند، همچنان رو به جلو حرکت کنند و در نهایت توانستند به موفقیت بزرگی در زندگی شان دست یابند:
۱- هنری فورد: او قبل از تاسیس شرکت فورد موتور، ۵ ورشکستگی تجاری بزرگ را تجربه کرده بود.
۲- لوسیل بال: او در اوایل دوران حرفهای خود بههیچ وجه بازیگر موفقی نبود و بهجز نقشهای فرعی در فیلمها، نقش دیگری به او پیشنهاد نمیشد. اما چند سال بعد موفق شد ۴ جایزهی امی و جایزه ای برای یک عمر تلاش در عرصهی بازیگری دریافت کند.
۳- سوئیشیرو هوندا: پس از رد شدن یکی از طرحهای او توسط تویوتا، سوئیشیرو تصمیم گرفت که در خانهی خودش اسکوتر بسازد. او پس از مدتی با تشویق همسایهها، شرکت خودش یعنی هوندا را تأسیس کرد.
۴- بیل گیتس: او از دانشگاه هاروارد اخراج شد و کسبوکاری بهنام Traf-O-Data را آغاز کرد که شکست خورد، اما او بهجای تسلیم شدن، تصمیم گرفت تا شرکت کوچکی بهنام مایکروسافت را تاسیس کند.
۵- والت دیزنی: او در یک روزنامه کار میکرد اما اخراج شد، چون سردبیر معتقد بود که او قدرت تخیل کافی برای روزنامهنگاری ندارد و هیچ ایدهی خوبی ارائه نمیدهد، اما او تسلیم نشد و امپراتوری دیزنی را تاسیس کرد.
این ۵ نفر، درس ارزشمندی به ما آموختند و آن درس، این است که: «ما برای بهدست آوردن بهترین روزهای زندگی خود باید در روزهای سخت و طاقت فرسا بجنگیم و تسلیم نشویم.» من واقعا معتقدم که اگر ما آماده باشیم تا هر کار لازمی را برای رسیدن به اهداف خود انجام بدهیم و اگر در تصمیممان مصمم بمانیم، تقریبا میتوانیم از پس هر کاری بربیاییم و به هر هدفی که میخواهیم، دست پیدا کنیم و هنگامی که روزهای سخت از راه میرسند – که مطمئنا اینطور خواهد بود – ما هرگز نباید امیدمان را ازدست بدهیم و باید باور داشته باشیم که بهترینها هنوز در راهاند.
چکیده
مشکل خستگی و ناامیدی این است که می تواند هر کسی را فلج کند، اما مشخص کردن اینکه این ناامیدی دقیقا از کجا نشات می گیرد سخت است. فرهنگ لغت در مورد معنی لغوی این واژه به ما می گوید ناامیدی احساس غمگین بودن و آزار دیدن است که در نتیجه عدم توانایی در ایجاد تغییر در چیزی یا رسیدن به چیزی به وجود می آید. دلیلی که پشت ناامیدی شما است می تواند خیلی پیچیده باشد، به همین دلیل ما در این مقاله روی دلایل مختلف ناامیدی و راه های غلبه بر آن بحث کردیم، امیدواریم که مورد استفاده تان قرار گرفته باشد.